بادیگارد جذاب من ...
بادیگارد جذاب من ...
پارت اول
__________
یه گوشه تنها تو اتاق تاریک و سرد پاهاش رو بغل گرفته بود و بغض کرده بود ...صدای داد و بیداد های پدرش مثل سوهان روحش شده بود ...اون گناهی نداشت که تو خانواده ای به دنیا اومده بود که پدرش معروف هست ...همه جا ، همه بچه ها وقتی میفهمیدند جئون جیهو پدر ا.ت دلشون میخواست جای ا.ت باشند وقتی میفهمند جئون جونگکوک برادر ا.ت هست هم دلشون میخواست جای ا.ت باشند اما ...واقعا میتوانستند این ها رو تحمل کنند ؟!...قاعده و قانون های مسخره ای که توسط پدر ا.ت درست شده بود واقعا خیلی سختگیرانه و بد بود ...تا الان اگر امیدی داشت همون امید امشب میرفت ....درسته قرار بود برادر بزرگترش برای مدتی به آمریکا بره ...کسی که این همه مدت از ا.ت در برابر پدرش محافظت میکرد میرفت ...درست عین یه بازی که سپرت رو از دست دادی و حالا اگر هر چی ضربه بخوری از جونت کم میشه ...در باز شد و و برادرش وارد شد
@ا.ت...گریه نکن خب ؟!
+جونگکوکا ...حتما باید بری ؟؟
@آره عزیزم ولی ...قول میدم زود برگردم حتی ...زودتر از اون چیزی که فکر میکنی...کار هام رو سریع انجام میدم و برمیگردم ...
+پس من ...
@مواظب خودت باش ... قول میدی؟!
+آره ...قول می،میدم (بغض)
از اون روز به بعد بود که افسردگیش بیشتر شد ...بیشتر گریه کرد ...بیشتر درد کشید ...بیشتر اذیت شد ...
#دختره احمق...فکر کردی اگر کسی میدیدت چه اتفاقی برای موقعیت من می افتاد ؟!(داد)
+م،من فقط میخواستم...
#ببند دهنت رو ...چند بار بهت گفتم بار رفتند ممنوع ...پارتی رفتند ممنوع ...تو چیکار کردی ؟! عین بی کس و کار ها رفتی اونجا ها (داد)
+م،متاسفم (بغض)
#برات بادیگارد میگیرم ....تا جلو کارای احمقانه و مسخره تو رو بگیره ...
اومد جلو ا.ت و انگشتش رو تهدید وارانه نشان داد
#این دفعه اگر خطایی ازت سر بزنه ...من میدونم و تو ...فهمیدی ؟!
+بله(آروم)
#نشنیدم ....فهمیدی؟!(داد)
+بله بله فهمیدم ...فهمیدمممم (جیغ)
#برو تو اتاقت ...زوددد
با ورودش به اتاق زد زیر گریه برادرش نبود که حال و روز الانش رو ببینه اون تنها کسی بود که میتوانست ارومش کنه
تو افکار خودش بود که گوشیش زنگ خورد اسم برادرش نمایان شد اگر الان جواب میداد حتما میفهمید گریه کرده که...
نظر یادت نره رفیق !!
#bts#army#fake#BTS#ARMY#BANGTAN#JIMIN
پارت اول
__________
یه گوشه تنها تو اتاق تاریک و سرد پاهاش رو بغل گرفته بود و بغض کرده بود ...صدای داد و بیداد های پدرش مثل سوهان روحش شده بود ...اون گناهی نداشت که تو خانواده ای به دنیا اومده بود که پدرش معروف هست ...همه جا ، همه بچه ها وقتی میفهمیدند جئون جیهو پدر ا.ت دلشون میخواست جای ا.ت باشند وقتی میفهمند جئون جونگکوک برادر ا.ت هست هم دلشون میخواست جای ا.ت باشند اما ...واقعا میتوانستند این ها رو تحمل کنند ؟!...قاعده و قانون های مسخره ای که توسط پدر ا.ت درست شده بود واقعا خیلی سختگیرانه و بد بود ...تا الان اگر امیدی داشت همون امید امشب میرفت ....درسته قرار بود برادر بزرگترش برای مدتی به آمریکا بره ...کسی که این همه مدت از ا.ت در برابر پدرش محافظت میکرد میرفت ...درست عین یه بازی که سپرت رو از دست دادی و حالا اگر هر چی ضربه بخوری از جونت کم میشه ...در باز شد و و برادرش وارد شد
@ا.ت...گریه نکن خب ؟!
+جونگکوکا ...حتما باید بری ؟؟
@آره عزیزم ولی ...قول میدم زود برگردم حتی ...زودتر از اون چیزی که فکر میکنی...کار هام رو سریع انجام میدم و برمیگردم ...
+پس من ...
@مواظب خودت باش ... قول میدی؟!
+آره ...قول می،میدم (بغض)
از اون روز به بعد بود که افسردگیش بیشتر شد ...بیشتر گریه کرد ...بیشتر درد کشید ...بیشتر اذیت شد ...
#دختره احمق...فکر کردی اگر کسی میدیدت چه اتفاقی برای موقعیت من می افتاد ؟!(داد)
+م،من فقط میخواستم...
#ببند دهنت رو ...چند بار بهت گفتم بار رفتند ممنوع ...پارتی رفتند ممنوع ...تو چیکار کردی ؟! عین بی کس و کار ها رفتی اونجا ها (داد)
+م،متاسفم (بغض)
#برات بادیگارد میگیرم ....تا جلو کارای احمقانه و مسخره تو رو بگیره ...
اومد جلو ا.ت و انگشتش رو تهدید وارانه نشان داد
#این دفعه اگر خطایی ازت سر بزنه ...من میدونم و تو ...فهمیدی ؟!
+بله(آروم)
#نشنیدم ....فهمیدی؟!(داد)
+بله بله فهمیدم ...فهمیدمممم (جیغ)
#برو تو اتاقت ...زوددد
با ورودش به اتاق زد زیر گریه برادرش نبود که حال و روز الانش رو ببینه اون تنها کسی بود که میتوانست ارومش کنه
تو افکار خودش بود که گوشیش زنگ خورد اسم برادرش نمایان شد اگر الان جواب میداد حتما میفهمید گریه کرده که...
نظر یادت نره رفیق !!
#bts#army#fake#BTS#ARMY#BANGTAN#JIMIN
۴.۶k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.