فیک زندگی با بنگتن ۲
فیک زندگی با بنگتن ۲
پارت آخر
شوگا مارو برد پارتی خیلی حواسم بود زیاد مست نکنه ولی خدم بدتر کردم نگرانش بودم شوگا آدمه درونگراییه دور ی میز جمع بودیم و شوگا وسط داشت برا خدش خوش میگذروند
وی:شوگا معلومه حالش بده
ات:منم همین فکرو میکنم
جین:برم بیارمش
نامجون:ن بزا راحت باشه
جیمین: دعوا راه نندازه
ات:عه حرفای بد نزنین
جیهوپ:باید یکی جمعش کنه
ات:من زیاد مست نمیکنم حواسم هست
کوک:وی بیا برقصیم
وی:باش
نیم ساعتی گذشت حواسم ب شوگا بود ی دفعه ی خانومه اومد باهاش رقصید و بوسیدش عصبی شدم جلو لباسمو زدم بالا و رفتم سمت شوگا با دست چپ کوبیدم روی شونه خانومه از لب شوگا جدا شد برگشت سمت من
ات:هی گمشو (عصبی)
ترسید و رفت دست شوگا رو گرفتم بردمش ی گوشه شروع کردم ب لب گرفتن ازش کل لذت های دنیا برام توی لباش خلاصه شد
جین:هی چیکار میکنه
جین خاست بیاد سمتمون ک نامجون گرفتش
با بوسه شوگا عقب عقب رفت تا رسید ب دیوار دستاشو گذاشت روی کمرم و فشارم داد ب خدش ازش جدا شدم
ات:لبات مال منه چشاتم مال منه وجودت مال منه تو مال منی میفهمی (داد)
شوگا:نامجون چی
ات:من میگم عاشقتم میگی نامجون چی
دست شوگا رو گرفتم بردمش پیش بچ ها کوک ته هم برگشتن
ات:داداش من شوگا رو دوست دارم
جین:چی(عصبی)
خاست بهم سیلی بزنه با حرف شوگا دستش رو هوا موند
شوگا: من میخامش جین میخام باهاش ازدواج کنم
نامجون:بهتره بریم
جین باهامون تا خده خونه حرف نزد منم تا خونه روی شونه شوگا خابیدم
شوگا:رسیدیما
ات:میخام کنارت بخابم (خسته)
شوگا:باشه جین عصبانیه ها
از ماشین زدیم بیرون وقتی وارد خونه شدیم
ات:جین تو با رابطه ی من مشکل داری ؟!
جین: واقعی همو دوست داشته باشین حرفی ندارم
ات:من عاشقشم
شوگا:میشه کنارم بخابه ؟!
جین:ن تا وقتی زنت نشده
ات:داداش
نامجون:جین درست میگ برید بخابید
خب پایان بریم برا فصل ۳؟موافقین
پارت آخر
شوگا مارو برد پارتی خیلی حواسم بود زیاد مست نکنه ولی خدم بدتر کردم نگرانش بودم شوگا آدمه درونگراییه دور ی میز جمع بودیم و شوگا وسط داشت برا خدش خوش میگذروند
وی:شوگا معلومه حالش بده
ات:منم همین فکرو میکنم
جین:برم بیارمش
نامجون:ن بزا راحت باشه
جیمین: دعوا راه نندازه
ات:عه حرفای بد نزنین
جیهوپ:باید یکی جمعش کنه
ات:من زیاد مست نمیکنم حواسم هست
کوک:وی بیا برقصیم
وی:باش
نیم ساعتی گذشت حواسم ب شوگا بود ی دفعه ی خانومه اومد باهاش رقصید و بوسیدش عصبی شدم جلو لباسمو زدم بالا و رفتم سمت شوگا با دست چپ کوبیدم روی شونه خانومه از لب شوگا جدا شد برگشت سمت من
ات:هی گمشو (عصبی)
ترسید و رفت دست شوگا رو گرفتم بردمش ی گوشه شروع کردم ب لب گرفتن ازش کل لذت های دنیا برام توی لباش خلاصه شد
جین:هی چیکار میکنه
جین خاست بیاد سمتمون ک نامجون گرفتش
با بوسه شوگا عقب عقب رفت تا رسید ب دیوار دستاشو گذاشت روی کمرم و فشارم داد ب خدش ازش جدا شدم
ات:لبات مال منه چشاتم مال منه وجودت مال منه تو مال منی میفهمی (داد)
شوگا:نامجون چی
ات:من میگم عاشقتم میگی نامجون چی
دست شوگا رو گرفتم بردمش پیش بچ ها کوک ته هم برگشتن
ات:داداش من شوگا رو دوست دارم
جین:چی(عصبی)
خاست بهم سیلی بزنه با حرف شوگا دستش رو هوا موند
شوگا: من میخامش جین میخام باهاش ازدواج کنم
نامجون:بهتره بریم
جین باهامون تا خده خونه حرف نزد منم تا خونه روی شونه شوگا خابیدم
شوگا:رسیدیما
ات:میخام کنارت بخابم (خسته)
شوگا:باشه جین عصبانیه ها
از ماشین زدیم بیرون وقتی وارد خونه شدیم
ات:جین تو با رابطه ی من مشکل داری ؟!
جین: واقعی همو دوست داشته باشین حرفی ندارم
ات:من عاشقشم
شوگا:میشه کنارم بخابه ؟!
جین:ن تا وقتی زنت نشده
ات:داداش
نامجون:جین درست میگ برید بخابید
خب پایان بریم برا فصل ۳؟موافقین
۴.۰k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.