وقتی مافیا بود
وقتی مافیا بود
با کمک تهیونگ جیمینو به سمت اتاق بردیم و اونو دراز کردیم
+تهیونگا خودت خوبی؟ چیزیت که نشد
@آههه نه خوبم
تق تق تق تق
@ حتماً جونگکوکه من درو باز میکنم
+باشه.... جیمینا من میرم بخوابم... کاری داشتی به گوشیم زنگ بزن تا بیام پیشت
داشتم میرفتم که دستمو گرفت و منو انداخت رو تخت
_همینجا بخواب (آروم)
+اهههه باشه
ساعت سه شب
خواب بودم که با صدای جیمین که آه و ناله میکرد بیدار شدم که دیدم همه جاش داغه و داره از تب میسوزه با سرعت باد رفتم پایین و یک پارچه تمیز با یه کاسه بزرگ آب رفتم بالا و یه لگن گرفتم و رفتم تو حموم و توش آب سرد ریختم آروم لگن رو بلند کردم و از تو کمد یه پتو گرفتم و روی زمین پهن کردم جیمینو آروم گزاشتم پایین و پاش رو تو لگن گزاشتم و زیر سرش بالشت گزاشتم تا سرش درد نیاد و پارچه رو خیس کردم و گزاشتم رو سرش
که دیدم جونگکوک و تهیونگ اومدن تو اتاق
¥چیشده؟
+تب کرده
@خیلی حالش بده؟
دستمو آروم گزاشتم رو پیشونیش
+ آره
@اینطوری که تبش پایین نمیاد مگه بچست که داری پا شویش میکنی؟
+من توانایی این رو ندارم کا اینو بلند کنم بزارم تو وان و..... یا ااا آره بیاید کمکم کنید بزارمش تو وان
@¥باشه
با کمک تهکوک جیمینو گزاشتیم تو وان و من شروع کردم به در اوردن لباس جیمین جز باکسرش (یاع یاع چی فکر کردین؟)
@این طبیعیه که بیدار نمیشه؟
+این چیز عادیه چون زمانی که یکی تنش زخمای عمیق پیدا میکنه تب میکنه
و هزیون میگه بیهوش میشه
@آها...بعد اون وقت تو از کجا میدونی...؟
+چون ننم دکتر بوده
@آها
+تبش داره بهتر میشه.. بسه دیگه ممکنه سر ما بخوره بیاین کمک کنین خشکش کنیم بزاریمش رو تخت
@¥باشه
با کمک بچه ها جیمین از تو کان در اوردیم و شروع کردیم به خشک کردنش که تهیونگ و کوک به دلیل خستگی زیاد رفتن تو اتاق خودشون و خوابیدن
و منم شروع کردم به درسک کردن لباس موچی... هه موچی... چقدرم بهش میاد آخه گوگولی... عه هانا تو باید فزاموشش کنی... نه دیگه بسه سرد بودن از فردا باهاش مهروبون میشم و خلاصه باکسرشو از تنش در اوردم که
گفتم یا موسی..
_دید زدنت تموم شد... اگه علاقه داری مشکلی نیست راحت باش
+عهههه بهوش اومدی.. خودت کاراتو میتونی انجام بدی دیگه پس من رفتم
_نههههه باشهههه بیا من حالم بده... تو رو خدا ( با حالت کیوت)
+اهههه باشه
واسه امروز بسه بایییی
با کمک تهیونگ جیمینو به سمت اتاق بردیم و اونو دراز کردیم
+تهیونگا خودت خوبی؟ چیزیت که نشد
@آههه نه خوبم
تق تق تق تق
@ حتماً جونگکوکه من درو باز میکنم
+باشه.... جیمینا من میرم بخوابم... کاری داشتی به گوشیم زنگ بزن تا بیام پیشت
داشتم میرفتم که دستمو گرفت و منو انداخت رو تخت
_همینجا بخواب (آروم)
+اهههه باشه
ساعت سه شب
خواب بودم که با صدای جیمین که آه و ناله میکرد بیدار شدم که دیدم همه جاش داغه و داره از تب میسوزه با سرعت باد رفتم پایین و یک پارچه تمیز با یه کاسه بزرگ آب رفتم بالا و یه لگن گرفتم و رفتم تو حموم و توش آب سرد ریختم آروم لگن رو بلند کردم و از تو کمد یه پتو گرفتم و روی زمین پهن کردم جیمینو آروم گزاشتم پایین و پاش رو تو لگن گزاشتم و زیر سرش بالشت گزاشتم تا سرش درد نیاد و پارچه رو خیس کردم و گزاشتم رو سرش
که دیدم جونگکوک و تهیونگ اومدن تو اتاق
¥چیشده؟
+تب کرده
@خیلی حالش بده؟
دستمو آروم گزاشتم رو پیشونیش
+ آره
@اینطوری که تبش پایین نمیاد مگه بچست که داری پا شویش میکنی؟
+من توانایی این رو ندارم کا اینو بلند کنم بزارم تو وان و..... یا ااا آره بیاید کمکم کنید بزارمش تو وان
@¥باشه
با کمک تهکوک جیمینو گزاشتیم تو وان و من شروع کردم به در اوردن لباس جیمین جز باکسرش (یاع یاع چی فکر کردین؟)
@این طبیعیه که بیدار نمیشه؟
+این چیز عادیه چون زمانی که یکی تنش زخمای عمیق پیدا میکنه تب میکنه
و هزیون میگه بیهوش میشه
@آها...بعد اون وقت تو از کجا میدونی...؟
+چون ننم دکتر بوده
@آها
+تبش داره بهتر میشه.. بسه دیگه ممکنه سر ما بخوره بیاین کمک کنین خشکش کنیم بزاریمش رو تخت
@¥باشه
با کمک بچه ها جیمین از تو کان در اوردیم و شروع کردیم به خشک کردنش که تهیونگ و کوک به دلیل خستگی زیاد رفتن تو اتاق خودشون و خوابیدن
و منم شروع کردم به درسک کردن لباس موچی... هه موچی... چقدرم بهش میاد آخه گوگولی... عه هانا تو باید فزاموشش کنی... نه دیگه بسه سرد بودن از فردا باهاش مهروبون میشم و خلاصه باکسرشو از تنش در اوردم که
گفتم یا موسی..
_دید زدنت تموم شد... اگه علاقه داری مشکلی نیست راحت باش
+عهههه بهوش اومدی.. خودت کاراتو میتونی انجام بدی دیگه پس من رفتم
_نههههه باشهههه بیا من حالم بده... تو رو خدا ( با حالت کیوت)
+اهههه باشه
واسه امروز بسه بایییی
- ۴.۴k
- ۱۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط