Part21
÷باشه بگو نگه داره زود خودمو میرسونم
+با... باشه میگم
ـــــــــــــپایانـــمکالمهـــــــــــــــ
+اقا ببخشید
:: بله
+میشه اینجا نگه دارین
:: چی
+چیزه حالم یکم بده میخواستم هوا بخورم میشه*نگران
:: مطمئنین فقط همینه
+اره دیگه همین
:: اما رنگ صورتتون و دستاتون میلـ
+دارم بالا میارم نگه دار
:: من پلاستیک دارم
+نگه میداری یا نه
:: متاسفم نمیتونم
+بهت گفتم نگه داره
ززززیییییننننننگگگگگگ
:: کیه
+هیـ...هیچی*ترس
ززززییییینننننگگگگگگگ
:: گوشیتو بده
+نمیخوام
::کاری نکن اذیت شی گفتم گوشیو بده*داد
+نمیدم گفتم ولم کـ
تا اومدم حرفی بزنم یـ چیزی رو صورتم حس کردم اون اون منو زد الان دیگه کاملا مطمئن بودم از طرف جونگ کوک نیس اما چرا دیگه چیزی حس نکردم نمیتونم ببینم چرا هیشکی صدامو نمیشنوه کمکـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ویو.کوک
تو شرکت بودم که بهم پیام داد بعد چندمین بهش زنگ زدم اما جواب نداد بخاطر همین سرعتمو زیاد کردم دوباره که بهش زنگ زدم جواب داد اما حرفی نزد و سریع قطع کرد تو ردیاب نشون میداد که یـ جا وایساده خوبه پس تونسته اون مرتیکه رو راضی کنه سریع رسیدم اونجا اما اینجا ماشینی نبود فقط یـ گوشـ اون گوشی ا.ت بود.......
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ا.ت.ویو
+آااییی سرم چم شده من کجـ
تا اومدم جملمو کامل کنم اتفاقا یادم اومد سریع بلند شدم میخواستم برم اما اما در قفل بود نه پس ا.ت خانوم حتما انتظار داشتی بگن بفرمایین برین بیرون اوففففف حالا چیکار کنـ
٪بهتری
+تـ..تو
٪به زودی همو میبینیم عااا راستی ببخشید بابت اون راننده
+گفتم تو کی هستی برا چی منو گرفتی
٪اخطار*خنده
+چی میگی دیوونه ای اصن میشه حداقل ماسکتو برداری
٪دیگه داری زیادی میپرسی بسه برات این هدیو بگیر شاید یاد یـ چیزی افتادی راستی بابت اینکه به عروسیت دعوتم نکردی ناامید شدم*عصبی
+چی
٪فعلا
تا اومدم چیزی بگم رفت اما درو نبست در جعبه رو که باز کردم یـ گوشی توش بود با یـ سیمکارت زود برداشتم و به جونگ کوک زنگ زدم با اولین بوق جواب داد بهش گفتم بیاد دنبالم اما از اونجایی که نمیدونستم کجام کوک گفت گوشیمو ردیابی میکنه.......
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
بگه ها میدونم این چندوقت خیلی هم بد نوشتم هم دیر گذاشتم ببخشید اما خب بجاش از این به بعد هرشب میزارم هرشب ساعت 12 امشبم یـ پارت داریم واقعا ببخشید بابت فعالیتم چون بیمارستان بودم نتونستم بنویسم ببخشید
+با... باشه میگم
ـــــــــــــپایانـــمکالمهـــــــــــــــ
+اقا ببخشید
:: بله
+میشه اینجا نگه دارین
:: چی
+چیزه حالم یکم بده میخواستم هوا بخورم میشه*نگران
:: مطمئنین فقط همینه
+اره دیگه همین
:: اما رنگ صورتتون و دستاتون میلـ
+دارم بالا میارم نگه دار
:: من پلاستیک دارم
+نگه میداری یا نه
:: متاسفم نمیتونم
+بهت گفتم نگه داره
ززززیییییننننننگگگگگگ
:: کیه
+هیـ...هیچی*ترس
ززززییییینننننگگگگگگگ
:: گوشیتو بده
+نمیخوام
::کاری نکن اذیت شی گفتم گوشیو بده*داد
+نمیدم گفتم ولم کـ
تا اومدم حرفی بزنم یـ چیزی رو صورتم حس کردم اون اون منو زد الان دیگه کاملا مطمئن بودم از طرف جونگ کوک نیس اما چرا دیگه چیزی حس نکردم نمیتونم ببینم چرا هیشکی صدامو نمیشنوه کمکـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ویو.کوک
تو شرکت بودم که بهم پیام داد بعد چندمین بهش زنگ زدم اما جواب نداد بخاطر همین سرعتمو زیاد کردم دوباره که بهش زنگ زدم جواب داد اما حرفی نزد و سریع قطع کرد تو ردیاب نشون میداد که یـ جا وایساده خوبه پس تونسته اون مرتیکه رو راضی کنه سریع رسیدم اونجا اما اینجا ماشینی نبود فقط یـ گوشـ اون گوشی ا.ت بود.......
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ا.ت.ویو
+آااییی سرم چم شده من کجـ
تا اومدم جملمو کامل کنم اتفاقا یادم اومد سریع بلند شدم میخواستم برم اما اما در قفل بود نه پس ا.ت خانوم حتما انتظار داشتی بگن بفرمایین برین بیرون اوففففف حالا چیکار کنـ
٪بهتری
+تـ..تو
٪به زودی همو میبینیم عااا راستی ببخشید بابت اون راننده
+گفتم تو کی هستی برا چی منو گرفتی
٪اخطار*خنده
+چی میگی دیوونه ای اصن میشه حداقل ماسکتو برداری
٪دیگه داری زیادی میپرسی بسه برات این هدیو بگیر شاید یاد یـ چیزی افتادی راستی بابت اینکه به عروسیت دعوتم نکردی ناامید شدم*عصبی
+چی
٪فعلا
تا اومدم چیزی بگم رفت اما درو نبست در جعبه رو که باز کردم یـ گوشی توش بود با یـ سیمکارت زود برداشتم و به جونگ کوک زنگ زدم با اولین بوق جواب داد بهش گفتم بیاد دنبالم اما از اونجایی که نمیدونستم کجام کوک گفت گوشیمو ردیابی میکنه.......
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
بگه ها میدونم این چندوقت خیلی هم بد نوشتم هم دیر گذاشتم ببخشید اما خب بجاش از این به بعد هرشب میزارم هرشب ساعت 12 امشبم یـ پارت داریم واقعا ببخشید بابت فعالیتم چون بیمارستان بودم نتونستم بنویسم ببخشید
۱.۳k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.