رمان(عشق پر ماجرا)پارت۶
ملیسا:آخی کم بود بزار تند ترش کنم😂😂😂 بفرما (انقدر محکم موهاشو کشیدم که استاد بوراک مارو جدا کرد)😂😂😂😂😂😂😂. استاد بوراک:واقعا که مگه شما بچه اید😤😤😤بسه دیگه چرا هر روز باید به جون هم بیوفتید اینجوری نمیشه باید یه تنبیه سخت بشید بیاید دفتر....زود😡. ملیسا:ببین بخاطر تو باید تنبیه بشم پسره ی آشغال. قدیر:دیوونم نکن ملیسا دیوونم نکن این تو بودی که داشتی موهامو میکشیدی😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡. عمر:خاک تو سر هردوتون کنن😂😂😂😂واقعا که دو تا روانیه به تمام معنایین😂😂😂😂😂😂😂😂عشقم بیا ما بریم😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂. سوسن:بریم عشقم اینا رو تنها بزاریم😂😂😂😂😂. ملیسا:نخند سوسن به موقعش تو خونه حسابتو میرسما😂. قدیر:عمر ببین تو خونه چه بلایی سرت بیارم 😂😂😂. سوسن:واییییییی نقطه ی مشترک بین آبجی ملیسام و داداش قدیرم😂😂😂😂😂😂😂😂😂زوج عالیی هستین👌👌👌🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣. عمر:بنظر منم همینطور 😂😂😂😂. دوروک:واقعا نمیدونم بهتون چی بگم برید دفتر ببینید استاد بوراک چی میگه چون این سری من طرفداریتونو نمیکنم باید هردوتون تنبیه بشید چ😂😂😂😂😂😂😂😤. آسیه:منم موافقم عشقم👍😂😂😂😂😂😂. «دفتر»..........
۹.۷k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.