پارت ۴۲
پارت ۴۲
+ آره میشناسمش نگران نباش
^توی این موقعیت که اون مرد نزدیک جنی و اون یکی فرد که دختره میشه قاتل داستان وارد میشه و به سرعت درگیری پیش میاد ولی خوب اون روانی قدرتش بیشتر از خرگوش سیاه بوده
+روانی؟
^اره شخصی که به قتل رسیده به دست خرگوشه سیاه از تیمارستان خارج شده
+اوکی به الکس بگو که در موردش تحقیق کنه ببینه که کی از اونجا خارجش کرده
^بهشون اطلاع میدم
+بعدش چه اتفاقی افتاده؟
^ در آخر خرگوش سیاه پیروز میشه و بدون اهمیت به اون دوتا دختر کاره همیشگیش رو انجام میده و گردن رو میزنه چشا رو در میاره و پوست کله رو میکنه و هرکدوم رو به یک سمت پرتاب میکنه اما داستان اینه که این بار چشمای فرد نیست
+یعنی هیچ جا پیداش نکردین؟
^بله حتی تا ۲۰ کیلومتری اینجا رو هم گشتیم که شاید مثلاً اونورتر انداخته باشه ولی نه انگار چشا روبه قصدی برداشته و قصد هنوز معلوم نیست
+مرسی و اگر اطلاعاتی پیدا کردی برام بفرست مرسی جینا
^خواهش می کنم خسته نباشید البته خسته به نظر میاد
+آره پیش جنی بودم خوابش میومد خوابشو بهم انتقال داده
^پس خداحافظ شب خوشی داشته باشید
+امیدوارم
کاترین بعد از خارج شدن از محل جرم به سرعت سمت خونه حرکت کرد چون نامجون براش پیام فرستاده بود
پیام:
×سلام نامجونم
×یکی رو پیدا کردیم که مورد خوبیه تنها زندگی میکنه و کسب و کاری نداره بیا خونه جیهوب تا لباست رو بپوشی باید بری امروز خونه میمونه پس کارت رو انجام بده و جیهوپ هم به اون پلیسی که قراره باش بیاد خبر میده
کاترین به خونه رسید و وارد شد اما تا وارد شد با نگرانی نامجون و رزی روبرو شد
+اتفاقی افتاده؟ چرا انقدر نگرانین؟
رزی به سرعت سمت کاترین رفت و از شونه هاش گرفت از چشاش کامل نگرانی ریخته بود
£یکی از گوشی هوپ پیام داده که گرفتنش وباید براشون پول بفرستیم
کاترین اولین کاری که کرد آرامشش رو حفظ کرد
+آروم باش اتفاقی نمیفته نامجون آدرس اون کسی که قراره بکشمش کجاست؟ بفرستش
نامجون با یه نگاه اینکه آیا حالت خوبه هوپی رو گرفتن به کاترین نگاه کرد و کاترین با نگاه اینکه میدونم ولی مطمئنم که چیزیش نمیشه به نامجون نگاه کرد نامجون که در آخر جوابش گرفت گفت
×آدرس رو میفرستم لباساتو بپوش و راه بیفت
کاترین لبخند زد و به سرعت بعد از پوشیدن لباس و زدن ماسک خرگوشه قرمز رنگش سوار ماشین شد و به سمت مقصد حرکت کرد
طبقه پایین خونه جرد کسی که قراره کاترین بکشتش*
لذت ببریییید
+ آره میشناسمش نگران نباش
^توی این موقعیت که اون مرد نزدیک جنی و اون یکی فرد که دختره میشه قاتل داستان وارد میشه و به سرعت درگیری پیش میاد ولی خوب اون روانی قدرتش بیشتر از خرگوش سیاه بوده
+روانی؟
^اره شخصی که به قتل رسیده به دست خرگوشه سیاه از تیمارستان خارج شده
+اوکی به الکس بگو که در موردش تحقیق کنه ببینه که کی از اونجا خارجش کرده
^بهشون اطلاع میدم
+بعدش چه اتفاقی افتاده؟
^ در آخر خرگوش سیاه پیروز میشه و بدون اهمیت به اون دوتا دختر کاره همیشگیش رو انجام میده و گردن رو میزنه چشا رو در میاره و پوست کله رو میکنه و هرکدوم رو به یک سمت پرتاب میکنه اما داستان اینه که این بار چشمای فرد نیست
+یعنی هیچ جا پیداش نکردین؟
^بله حتی تا ۲۰ کیلومتری اینجا رو هم گشتیم که شاید مثلاً اونورتر انداخته باشه ولی نه انگار چشا روبه قصدی برداشته و قصد هنوز معلوم نیست
+مرسی و اگر اطلاعاتی پیدا کردی برام بفرست مرسی جینا
^خواهش می کنم خسته نباشید البته خسته به نظر میاد
+آره پیش جنی بودم خوابش میومد خوابشو بهم انتقال داده
^پس خداحافظ شب خوشی داشته باشید
+امیدوارم
کاترین بعد از خارج شدن از محل جرم به سرعت سمت خونه حرکت کرد چون نامجون براش پیام فرستاده بود
پیام:
×سلام نامجونم
×یکی رو پیدا کردیم که مورد خوبیه تنها زندگی میکنه و کسب و کاری نداره بیا خونه جیهوب تا لباست رو بپوشی باید بری امروز خونه میمونه پس کارت رو انجام بده و جیهوپ هم به اون پلیسی که قراره باش بیاد خبر میده
کاترین به خونه رسید و وارد شد اما تا وارد شد با نگرانی نامجون و رزی روبرو شد
+اتفاقی افتاده؟ چرا انقدر نگرانین؟
رزی به سرعت سمت کاترین رفت و از شونه هاش گرفت از چشاش کامل نگرانی ریخته بود
£یکی از گوشی هوپ پیام داده که گرفتنش وباید براشون پول بفرستیم
کاترین اولین کاری که کرد آرامشش رو حفظ کرد
+آروم باش اتفاقی نمیفته نامجون آدرس اون کسی که قراره بکشمش کجاست؟ بفرستش
نامجون با یه نگاه اینکه آیا حالت خوبه هوپی رو گرفتن به کاترین نگاه کرد و کاترین با نگاه اینکه میدونم ولی مطمئنم که چیزیش نمیشه به نامجون نگاه کرد نامجون که در آخر جوابش گرفت گفت
×آدرس رو میفرستم لباساتو بپوش و راه بیفت
کاترین لبخند زد و به سرعت بعد از پوشیدن لباس و زدن ماسک خرگوشه قرمز رنگش سوار ماشین شد و به سمت مقصد حرکت کرد
طبقه پایین خونه جرد کسی که قراره کاترین بکشتش*
لذت ببریییید
۶.۷k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.