رئیسبار
#رئیس_بار
پارت(۱۰)
★:ا/ت از اتاقش اومد بیرون و با کلی ادم مرده و خون روی زمین مواجه شد ولی هیچ واکنشی نشون نداد فقط نگران رفت سمت جونگ کوک
ا/ت:جونگ کوککک تو حالت خوبه؟دیدم که تیر خوردی
کوک:جونگ کوک؟هه میبینم بالاخره سر عقل اومدی
ا/ت:حرف نزن بزار زخمتو ببینم
کوک:مشکلی نیس به یکی از بادیگاردا میگم درش بیاره
ا/ت:من سال سومی رشته پزشکیم دو سال دیگه قراره پزشک عمومی بشم وسایلشم دارم اگه دیر بجنبیم ممکنه عفونت کنه
کوک:عووو دکتر کی بودی تو
(ا/ت رفت و از تو اتاقش چندتا وسیله اورد)
ا/ت:زود باش لباستو در بیار
کوک:جانننن؟
ا/ت:بهت میگم درش بیار
کوک:خیلی خب خیلی خب(لباسشو در اورد)
ا/ت:یکم درد داره باید تحمل کنی(یه وسیله مثل موچین برداشت و ضد عفونی کرد،و رفت سمت شونه کوک و خواست تیر رو دربیاره)
کوک:اخخخخ آرومتررر
ا/ت:تحمل کن
★:ا/ت بالاخره تیر رو در اورد و خون ها رو پاک کرد و زخمشو ضد عفونی کرد و بعدش براش بام پیچی کرد
ا/ت:اجوما میشه یک لباس راحت برای جونگ کوک بیارید؟
اجوما:چشم دخترم همین الان
ا/ت:خیلی ازتون ممنون
کوک:هی تو ببینمت
ا/ت:ها؟
★:ا/ت که کنار کوک رو کاناپه نشسته بود بهش نگاه کرد،کوک نزدیکش شده بود و فقط چند سانت با هم فاصله داشتن،ا/ت صورتشو برد عقب و کوک اومد جلو تر همینجوری ادامه دادن که ا/ت کاملا دراز کشید و کوک روش خیمه زد
ا/ت:داری چیکار میکنی؟
کوک:حرف نزن
{ویو کوک}
من عاشق ا/ت شده بودم،نمیدونم اونم دوستم داره یا نه ولی وقتی تصمیم گرفت که دیگه باهام رسمی صحبت نکنه منم تصمیم گرفتم اونو مال خودم کنم،پس لبامو رو لباش گذاشتم و مک میزدم اون همکاری نمیکرد پس لب پایینشو گاز گرفتم تا همراهی کنه،بالاخره اونم همکاری کرد دستم رو بردم پایین و کمرشو گرفتم، اونم دستاشو دورگردنم حلقه کرد،داشتیم خوب پیش میرفتیم که شونه م درد عجیبی گرفت یه ناله کوچیک کردم که تو دهن ا/ت خفه شد،لب گرفتنو تموم کردم و ازش جدا شدم و نشستم و به شونم نگاه کردم بیشتر بام پیچی ها خونی شده بود درد بدی داشت.
ا/ت:تو حالت خوبه؟
کوک:درد میکنه
ا/ت:وای نه اگه رگ اصلی پاره شده باشه چی،باید بازش کنم(ا/ت بام پیچی رو باز کرد)هوف خب نه خداروشکر چیز جدی ای نیست،فقط نباید از دستت استفاده کنی،اگه اینکارو بکنی دوباره خونریزی میکنه(ا/ت دوباره خونارو پاک کرد و ضد عفونی کرد و دوباره بام پیچی کرد)
اجوما:دخترم تونستم یه لباس خوب برای ارباب پیدا کنم
ا/ت:خیلی ممنونم ازتون،جونگ کوک بیا بپوش
کوک:بده
ا/ت:بزار کمکت کنم (ا/ت کمک کرد و کوک لباسشو پوشید)
اجوما:هنوز نهار نخوردید معلومه گشنه اید،بیاید اشپزخونه غذاتونو میل کنید
کوک:خیلی ممنون اجوما
(هردوتاشون رفتن و نهار خوردن)
...
پارت(۱۰)
★:ا/ت از اتاقش اومد بیرون و با کلی ادم مرده و خون روی زمین مواجه شد ولی هیچ واکنشی نشون نداد فقط نگران رفت سمت جونگ کوک
ا/ت:جونگ کوککک تو حالت خوبه؟دیدم که تیر خوردی
کوک:جونگ کوک؟هه میبینم بالاخره سر عقل اومدی
ا/ت:حرف نزن بزار زخمتو ببینم
کوک:مشکلی نیس به یکی از بادیگاردا میگم درش بیاره
ا/ت:من سال سومی رشته پزشکیم دو سال دیگه قراره پزشک عمومی بشم وسایلشم دارم اگه دیر بجنبیم ممکنه عفونت کنه
کوک:عووو دکتر کی بودی تو
(ا/ت رفت و از تو اتاقش چندتا وسیله اورد)
ا/ت:زود باش لباستو در بیار
کوک:جانننن؟
ا/ت:بهت میگم درش بیار
کوک:خیلی خب خیلی خب(لباسشو در اورد)
ا/ت:یکم درد داره باید تحمل کنی(یه وسیله مثل موچین برداشت و ضد عفونی کرد،و رفت سمت شونه کوک و خواست تیر رو دربیاره)
کوک:اخخخخ آرومتررر
ا/ت:تحمل کن
★:ا/ت بالاخره تیر رو در اورد و خون ها رو پاک کرد و زخمشو ضد عفونی کرد و بعدش براش بام پیچی کرد
ا/ت:اجوما میشه یک لباس راحت برای جونگ کوک بیارید؟
اجوما:چشم دخترم همین الان
ا/ت:خیلی ازتون ممنون
کوک:هی تو ببینمت
ا/ت:ها؟
★:ا/ت که کنار کوک رو کاناپه نشسته بود بهش نگاه کرد،کوک نزدیکش شده بود و فقط چند سانت با هم فاصله داشتن،ا/ت صورتشو برد عقب و کوک اومد جلو تر همینجوری ادامه دادن که ا/ت کاملا دراز کشید و کوک روش خیمه زد
ا/ت:داری چیکار میکنی؟
کوک:حرف نزن
{ویو کوک}
من عاشق ا/ت شده بودم،نمیدونم اونم دوستم داره یا نه ولی وقتی تصمیم گرفت که دیگه باهام رسمی صحبت نکنه منم تصمیم گرفتم اونو مال خودم کنم،پس لبامو رو لباش گذاشتم و مک میزدم اون همکاری نمیکرد پس لب پایینشو گاز گرفتم تا همراهی کنه،بالاخره اونم همکاری کرد دستم رو بردم پایین و کمرشو گرفتم، اونم دستاشو دورگردنم حلقه کرد،داشتیم خوب پیش میرفتیم که شونه م درد عجیبی گرفت یه ناله کوچیک کردم که تو دهن ا/ت خفه شد،لب گرفتنو تموم کردم و ازش جدا شدم و نشستم و به شونم نگاه کردم بیشتر بام پیچی ها خونی شده بود درد بدی داشت.
ا/ت:تو حالت خوبه؟
کوک:درد میکنه
ا/ت:وای نه اگه رگ اصلی پاره شده باشه چی،باید بازش کنم(ا/ت بام پیچی رو باز کرد)هوف خب نه خداروشکر چیز جدی ای نیست،فقط نباید از دستت استفاده کنی،اگه اینکارو بکنی دوباره خونریزی میکنه(ا/ت دوباره خونارو پاک کرد و ضد عفونی کرد و دوباره بام پیچی کرد)
اجوما:دخترم تونستم یه لباس خوب برای ارباب پیدا کنم
ا/ت:خیلی ممنونم ازتون،جونگ کوک بیا بپوش
کوک:بده
ا/ت:بزار کمکت کنم (ا/ت کمک کرد و کوک لباسشو پوشید)
اجوما:هنوز نهار نخوردید معلومه گشنه اید،بیاید اشپزخونه غذاتونو میل کنید
کوک:خیلی ممنون اجوما
(هردوتاشون رفتن و نهار خوردن)
...
- ۴.۱k
- ۰۸ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط