part

part 1)
(ویو لوسی)
داشتم میرفتم سمت یه فروشگاه بزرگ که نزدیک بود یه گربه رو زیر کنم و کلی عصبانی شدم که اینقدر عصبانی بودم که نفهمیدم کی رسیدم سریع رفتم سمت لباس فروشی که خوردم به یه پسر جذاب که یه دو سه دقیقه داشتیم همدیگه رو نگاه میکردیم... از ادم هایی که دورش بودم فهمیدیم
اسمش جونگ کوک بود.
ولی یه حسی بهم دست داد
که داشت میگفت نکنه عاشقش شدی با نگاه اول؟
که به خودم اومدم گفتم نه نه امکان نداره
رفتم لباس خریدم و گوشیم زنگ خورد هیونا بود
گفت به یه مهمونی دعوت شدیم.. یه لباس سکسی بپوش چون به دختری که خوشگل تر باشه جایزه میدن
لوسی :من جایزه نمیخوام. اصلا جایزه چی هست حالا؟
هیونا : با ارشد مافیا ها ازدواج میکنی
لوسی : خب؟؟
هیونا : هیچی تو اینا رو درک نمیکنی
لوسی: خب باشهه یه لباس سکسی میپوشم


ادامه دارد........
میدونم بد شده🥲
ولی شما به روی خودتون نیارید😅
دیدگاه ها (۱)

🥶🤖🧵👕👔🦋🦕🐳🐟🐬🐋🦈🐟❄️💧💦🫐🧊🥣🥏🎽🛼🚙✈️🗺️🗾🖲️💎🩻🛋️🪥📪📥💎میدونستی همه پست اهم ...

🥶🤖🧵👕👔🦋🦕🐳🐟🐬🐋🦈🐟❄️💧💦🫐🧊🥣🥏🎽🛼🚙✈️🗺️🗾🖲️💎🩻🛋️🪥📪📥💎میدونستی همه پست اهم ...

🥶🤖🧵👕👔🦋🦕🐳🐟🐬🐋🦈🐟❄️💧💦🫐🧊🥣🥏🎽🛼🚙✈️🗺️🗾🖲️💎🩻🛋️🪥📪📥💎میدونستی همه پست اهم ...

اسم رمان: عشق در نگاه اول شخصیت ها: تهیونگ، جونگکوک،جیمین، ل...

یونا :صبح از خواب پاشدم درو برم نگاه کردم کوک کنارم خوابیده...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۷

Part ¹²⁹ا.ت ویو:مثل اینکه خودش بود..به داخل راهنمایش کردم..و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط