(don't let me go) (اجازه، نده بروم)
#p41
+کجا داریم میریم
هوسوک:میدونی یه دریاچه هست که خیلی دوسش دارم
جای قشنگیه
یاد روزی افتادم که با یونگی رفته بودیم بیرون
دیگه نتونستم به راهم ادامه بدم دست هوسوک گرفتم که به سمتم برگشت
هوسوک:چیزی شده
+خواهش میکنم یکم بشینیم دیگه نمیتونم ادامه بدم
دستم گرفت و روی یه تنه بزرگ درخت نشوند
هوسوک:حالت خوبه
+اره فقط این روزا یکم زود نفسم میگیره
دستش رو روی کمرم گذاشت و به صورت دورانی
شروع کرد به ماساژ دادن
یکم طول کشید تا نفسم بهتر بشه دستش گرفتم
به چشماش خیره شدم ارامش نگاهش یکم حالم بهتر میکرد
+من بهترم میتونیم بریم
هوسوک:باشه
از سرجام بلند شدم که اونم باهام بلند شد که دستش انداخت زیر پام که هین بلندی کشیدم
+داری چیکار میکنی
هوسوک:فکر کنم اگه بندازمت رو کولم بهتره
+خودم میتونم راه برم
به مخالفتام بی اعتنایی کرد و منو گذاشت رو کولش
منم دیگه حرفی نزدم و دستم دور گردنش حلقه کردم
چرا امشب تمام حرکات هوسوک
شبیهه یونگی شده بود هرکاری که میکرد باعث میشد من بیشتر یاد یونگی بیوفتم
اشکام اروم روی صورتم روون شدن که متوجه گریه هام شد
هوسوک:چرا داری گریه میکنی
+لعنتی چرا با کارات اذیتم میکنی
هوسوک:چت شده تو حالت خوبه
+امشب رفتارت خیلی مثل یونگی شده
هوسوک:دیونه به خاطر این داری گریه میکنی
راست میگفت من دیونه شدم شکسته شده بودم دیگه
مثل قبل نمیتونستم بخندم
#p42
هوسوک:خیلی خوب رسیدیم
+نمیشد.....
نگاهی به اطرافم کرد اشک داشت دوباره تو چشمام جمع میشد با حالتی بغض دار گفتم
+تو میدونستی
هوسوک:چی رو
+من با یونگی اومدم اینجا
و زدم زیر گریه و رفتم زیر درخت نشستم
دستام رو چشام گذاشتم و اجازه دادم
صدای هق هقام بلندشه
هوسوک با حالت نگرانی اومد پیشم نشست و دستام گرفت تو دستش
+هوسوکا دارم دیونه میشم
هوسوک:ا/ت تو.....
حرفش ادامه نداد و با دستش شروع کرد اشکام از روی صورتم پاک کردن
هوسوک:ا/ت خواهش میکنم تمومش کن
+هوسوکا حالم خوب نیست
هوسوک:ا/ت مطمئن باش همه چی رو درست میکنم
همینطور که اشکام از روی صورتم پایین میومدن
منو به سمت خودش کشید و محکم بغلم کرد
.
.
(یونگی)
مین_هو:هی یونگی تو خیلی مست کردی
با صدای کشدار شده از مستی جوابش دادم
_م.......من مس....ت نیست....م
مین_هو:یونگیا الان من چطور تورو اینجا تنها بزارم
_هی... تو به کار..ت برس مراقب شاه.....زاده خانم باش ف..رار نکنه
یهو مین_هو به طرف یکی از کارگرا برگشت و گفت
مین_هو:میشه یه پارچ اب بیاری
متعجب به حرکات مین_هو نگاه میکردم که یهو
پارچ اب تو صورتم خالی کرد
یکم از مستیم پرید که عصبی از سرجام بلند شدم
و با حالت عصبی روبه میروبه گفتم
:هی توو چیکار کردی
که کلافه از سرجاش بلند شد و کلاهش رو بلند کرد
مین_هو:میخواستی انقدر مست نکنی
_من که گفتم مست نیستم(حرصی)
مین_هو:گربه جون انقدر نق نزن
شرایط پارت بعد
لایک40+
کامنت150+
#bts #fick #kpop #idol
#بنگتن #شوگا #یونگی #اگوست_دی
#کره #بی_تی_اس #ارمی #بی_تی_اس #بی_تی_اس_و_ارمی_برای_همیشه_با_همن #کره_جنوبی #جانگکوک #جیمین #تهیونگ #هوسوک #نامجون #جین #شوگا #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جانگکوک
+کجا داریم میریم
هوسوک:میدونی یه دریاچه هست که خیلی دوسش دارم
جای قشنگیه
یاد روزی افتادم که با یونگی رفته بودیم بیرون
دیگه نتونستم به راهم ادامه بدم دست هوسوک گرفتم که به سمتم برگشت
هوسوک:چیزی شده
+خواهش میکنم یکم بشینیم دیگه نمیتونم ادامه بدم
دستم گرفت و روی یه تنه بزرگ درخت نشوند
هوسوک:حالت خوبه
+اره فقط این روزا یکم زود نفسم میگیره
دستش رو روی کمرم گذاشت و به صورت دورانی
شروع کرد به ماساژ دادن
یکم طول کشید تا نفسم بهتر بشه دستش گرفتم
به چشماش خیره شدم ارامش نگاهش یکم حالم بهتر میکرد
+من بهترم میتونیم بریم
هوسوک:باشه
از سرجام بلند شدم که اونم باهام بلند شد که دستش انداخت زیر پام که هین بلندی کشیدم
+داری چیکار میکنی
هوسوک:فکر کنم اگه بندازمت رو کولم بهتره
+خودم میتونم راه برم
به مخالفتام بی اعتنایی کرد و منو گذاشت رو کولش
منم دیگه حرفی نزدم و دستم دور گردنش حلقه کردم
چرا امشب تمام حرکات هوسوک
شبیهه یونگی شده بود هرکاری که میکرد باعث میشد من بیشتر یاد یونگی بیوفتم
اشکام اروم روی صورتم روون شدن که متوجه گریه هام شد
هوسوک:چرا داری گریه میکنی
+لعنتی چرا با کارات اذیتم میکنی
هوسوک:چت شده تو حالت خوبه
+امشب رفتارت خیلی مثل یونگی شده
هوسوک:دیونه به خاطر این داری گریه میکنی
راست میگفت من دیونه شدم شکسته شده بودم دیگه
مثل قبل نمیتونستم بخندم
#p42
هوسوک:خیلی خوب رسیدیم
+نمیشد.....
نگاهی به اطرافم کرد اشک داشت دوباره تو چشمام جمع میشد با حالتی بغض دار گفتم
+تو میدونستی
هوسوک:چی رو
+من با یونگی اومدم اینجا
و زدم زیر گریه و رفتم زیر درخت نشستم
دستام رو چشام گذاشتم و اجازه دادم
صدای هق هقام بلندشه
هوسوک با حالت نگرانی اومد پیشم نشست و دستام گرفت تو دستش
+هوسوکا دارم دیونه میشم
هوسوک:ا/ت تو.....
حرفش ادامه نداد و با دستش شروع کرد اشکام از روی صورتم پاک کردن
هوسوک:ا/ت خواهش میکنم تمومش کن
+هوسوکا حالم خوب نیست
هوسوک:ا/ت مطمئن باش همه چی رو درست میکنم
همینطور که اشکام از روی صورتم پایین میومدن
منو به سمت خودش کشید و محکم بغلم کرد
.
.
(یونگی)
مین_هو:هی یونگی تو خیلی مست کردی
با صدای کشدار شده از مستی جوابش دادم
_م.......من مس....ت نیست....م
مین_هو:یونگیا الان من چطور تورو اینجا تنها بزارم
_هی... تو به کار..ت برس مراقب شاه.....زاده خانم باش ف..رار نکنه
یهو مین_هو به طرف یکی از کارگرا برگشت و گفت
مین_هو:میشه یه پارچ اب بیاری
متعجب به حرکات مین_هو نگاه میکردم که یهو
پارچ اب تو صورتم خالی کرد
یکم از مستیم پرید که عصبی از سرجام بلند شدم
و با حالت عصبی روبه میروبه گفتم
:هی توو چیکار کردی
که کلافه از سرجاش بلند شد و کلاهش رو بلند کرد
مین_هو:میخواستی انقدر مست نکنی
_من که گفتم مست نیستم(حرصی)
مین_هو:گربه جون انقدر نق نزن
شرایط پارت بعد
لایک40+
کامنت150+
#bts #fick #kpop #idol
#بنگتن #شوگا #یونگی #اگوست_دی
#کره #بی_تی_اس #ارمی #بی_تی_اس #بی_تی_اس_و_ارمی_برای_همیشه_با_همن #کره_جنوبی #جانگکوک #جیمین #تهیونگ #هوسوک #نامجون #جین #شوگا #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جانگکوک
۱۷.۵k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.