قسمت۳۰:
قسمت۳۰:
گونشو یه بوسه کوچولو زدم پرید روم......
کلشو کرد لای موهام قلقلکم دادم......
بعد موهامو از رو صورتم زد اونور لباشو گذاشت رو لباممممم....
یه ده دیقه ای بود ول نمیکرد که آخر از زیرش در رفتم.....
منو گرفت لبامو خورد.....
داشت میجوییدشون...(●__●)
_گشنته؟
_نه فقط دلم یکم لب خواست..
واسادم دستشو اندخت در کمرم پاهاشو انداخت زیر پاهم از پشت افتادم ولی منو گرفت خم شد لباشو گذاشت رو سینم(//・_・//)
لپام سرخ شد...همینجوری اومد بالا تا لباش رسید به لبام.....
دستشو گذاشت پشت سرم فشارم داد....
چند دیقه در همون حالت بودیم...
سهون لباشو گذاشت رو شکم سارا همینجوری گرفت رفت بالا تا رسید به لباش....
بدن سارا سرد بود....
بعد بکی آروم آروم ولم کرد....
بهش لبخند زدم صورتمو نوازش کرد....
دستشو از باریکای کمرم به بالا کشید اونم یواش یه چیزی مثل نوازش....
همه جای پشتمو لمس کرد....
منو گرفت تو بغلش سارا هم تو بغل سهون بود.....
داشتن همدیگرو میبوسیدن ......
سهون نشست رو زانوهاش لباشو گذاشت رو شکم سارا....
بکی یه نگاه به سهون انداخت بعد یه نگاه به من....
اونم نشست رو زانوهاش چشام گرد شد ولی گذاشتم کارشو بکنه.....
لباشو گذاشت رو شکمم یهو دیدم شکمم سرخ شده داشت میمکیدش...(҂⌣̀_⌣́)
_عییییییییی.....
حالم داشت بهم میخورد....
بعد همینجوری اومد بالا از بالای سینه هام گذشت چرخید تو گردنم بعد رسید به دماغم چرخید لباشو گذاشت رو لبام ولی ایندفعه قشنگ لبام دو دهنش بود لبام سرخ شده بود.....
تا چونه تو دهنش بودم....
منم یاریش کردم...
دستمو انداختم دور گردنش هلم داد عقب در همون حالت افتادم بغل سارا...
موهامو نوازش کرد کم کم ولم کرد ولی چشماش تو شمام بود زل زده بود بهم بهش لبخند زدم ...
سهنو سرشو گذاشته بود رو شکم سارا....
داشت تماشا میکرد میخواست ببینه میخواد بکی چیکار کنه....
سرشو گذاشت رو سینم ....
چشماشو بست انگار داشت تمرکز میکرد....
اینم یه قسمت منحرفانه دیگه لذت ببرید....
گونشو یه بوسه کوچولو زدم پرید روم......
کلشو کرد لای موهام قلقلکم دادم......
بعد موهامو از رو صورتم زد اونور لباشو گذاشت رو لباممممم....
یه ده دیقه ای بود ول نمیکرد که آخر از زیرش در رفتم.....
منو گرفت لبامو خورد.....
داشت میجوییدشون...(●__●)
_گشنته؟
_نه فقط دلم یکم لب خواست..
واسادم دستشو اندخت در کمرم پاهاشو انداخت زیر پاهم از پشت افتادم ولی منو گرفت خم شد لباشو گذاشت رو سینم(//・_・//)
لپام سرخ شد...همینجوری اومد بالا تا لباش رسید به لبام.....
دستشو گذاشت پشت سرم فشارم داد....
چند دیقه در همون حالت بودیم...
سهون لباشو گذاشت رو شکم سارا همینجوری گرفت رفت بالا تا رسید به لباش....
بدن سارا سرد بود....
بعد بکی آروم آروم ولم کرد....
بهش لبخند زدم صورتمو نوازش کرد....
دستشو از باریکای کمرم به بالا کشید اونم یواش یه چیزی مثل نوازش....
همه جای پشتمو لمس کرد....
منو گرفت تو بغلش سارا هم تو بغل سهون بود.....
داشتن همدیگرو میبوسیدن ......
سهون نشست رو زانوهاش لباشو گذاشت رو شکم سارا....
بکی یه نگاه به سهون انداخت بعد یه نگاه به من....
اونم نشست رو زانوهاش چشام گرد شد ولی گذاشتم کارشو بکنه.....
لباشو گذاشت رو شکمم یهو دیدم شکمم سرخ شده داشت میمکیدش...(҂⌣̀_⌣́)
_عییییییییی.....
حالم داشت بهم میخورد....
بعد همینجوری اومد بالا از بالای سینه هام گذشت چرخید تو گردنم بعد رسید به دماغم چرخید لباشو گذاشت رو لبام ولی ایندفعه قشنگ لبام دو دهنش بود لبام سرخ شده بود.....
تا چونه تو دهنش بودم....
منم یاریش کردم...
دستمو انداختم دور گردنش هلم داد عقب در همون حالت افتادم بغل سارا...
موهامو نوازش کرد کم کم ولم کرد ولی چشماش تو شمام بود زل زده بود بهم بهش لبخند زدم ...
سهنو سرشو گذاشته بود رو شکم سارا....
داشت تماشا میکرد میخواست ببینه میخواد بکی چیکار کنه....
سرشو گذاشت رو سینم ....
چشماشو بست انگار داشت تمرکز میکرد....
اینم یه قسمت منحرفانه دیگه لذت ببرید....
۶۱.۸k
۳۱ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.