پارت ۱۶

#شیطان_درون_من
#پارت_شانزدهم




+چته دوباره جن که ندیدی
که یکدفعه تهیونگ بهم گفت
_میدونی ولی بی..بیا ازدواج کنیم
من جوابی برای این سوال نداشتم که بخوام بگم و فقط با تعجب بهش نگاه کردم که خوب خودمم میخواستم همچین پیشنهادی رو بدم ولی بهش نگفتم ‌ . که یهو بغلم کرد و گفت.
_میدونم جواب اره پس خیلی راحت بگو رودر رو
منم بهش گفتم
+وقتی جوابو میدونی برا چی بگم (با چشم قره)
_میخوام از دهن خودت بشنوم
ویو ا/ت:
نمی‌دونستم جلو خودمو بگیرم که بوسیدمش که خواست اوج بگیره که نزاشتم که یهو منو کول کرد و دوید سمت ماشین و منو انداخت تو ماشین که گفتم
+هویی وحشی آروم
_ ساری چاگیا(با لحن خیلی کیوت✨)
که یهو سرعت گرفت و گفتم
+ آروم کسی که دنبالت نکرده
چیزی نگفت و بیشتر سرعت گرفت
من دسته بالای ماشینو سفت گرفتم و جیغ میزدم
که یهو دستمو گرفت و گفت
_نترس چاگیا من مراقبتم
+ خفه شو اگه الان بمیریم چجوری میتونیم ازدواج کنیم(با داد)
که یهو جلوی دهنمو گرفت و رومو کردم اونور
که یهو یه بویی اومد و بیهوش شدم
صبح شد.....


خماریدددد هاهاهاهاها 🤪😜😝😌😁
دیدگاه ها (۰)

پارت آخر😁

پارت۱

پارت۱۵

میسی ازتون 💗🥰🫂

فیک عروس مافیا part 5نشستم داخل ماشین که یه مردی نشسته بود ف...

《 ازدواج نافرجام 》⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 88 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩یون...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳0

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط