پارت۱۵
#شیطان_درون_من
#پارت_پانزده
کشون رفتم به سمت حال که سریع از پشت بغلم کرد و از پله ها بردم پایین زدم به کمرشو گفتم
+بزارم پایین و گمشو
_گمشدم تو قلبت دیگه
+ههه نمکدون دیشب تو آب نمک خوابیدی انقدر بامزه شدی
_نه پیش دوست دخترم خوابیدم
+خوش بحالت حالا برو همونو بوس کن و ولم کن
بعد آوردم پایین از لبم بوسید که یه سیلی زدم بهش که رفت تو شک
یکی دیگه ام زدم بعد اومدم سومی بزنم دستمو گرفت و آروم گفت
_بسه ات
+گمشو از خونم بیرون
بعد محکم بغلم کرد گفت
_الان باهام قهری؟ چطوری باهات اشتی کنم؟؟
+ببرم کافه اوکی برو لباسا تو بپوش بریم
سریع رفتم لباسامو پوشیدم و گفتم
+بریم
که دیدم داره با کراواتش ور میره و نمیتونه ببنده خندیدم و رفتم سمتش کراواتش رو درست کردم که فهمیدم یهم خیره شده گفتم
+خوب تموم شد بریم
وقتی به صورتش نگاه کردم سریع لبمو بوسید و گفت
_حالا بریم
بعد رفتیم سوار ماشینش شدیم و رفتیم به سه کافه لوکس و قشنگ بعد هر دو یه اسپرسو سفارش دادیم و منتظر موندیم که بیارن
بعد از خوردن اسپرسو گشنم شد چون ناهار نخوردم برای خودم غذا سفارش دادم و تهیونگم یه قهوه با شیر و شکر سفارش داد
از اول تا اخر غدا بهم خیره شده بود که گفتم
+چیه
_یه عشقم خیره شدم مشکلی؟
+گوجو
بعد از تموم شدن غذا تهیونگ حساب کرد و رفتیم بیرون یکم قدم بزنیم
چون هوا هوای پائیزی بود قدم زدن توی اون هوا واقعا دلچسب بود
رفتیم روی یه صندلی نشستیم و به درختا نگاه میکردم که دیدم تهیونک بهم خیره شده بهش گفتم....
خماری هاهاهاهاها 🤪😜😌
#پارت_پانزده
کشون رفتم به سمت حال که سریع از پشت بغلم کرد و از پله ها بردم پایین زدم به کمرشو گفتم
+بزارم پایین و گمشو
_گمشدم تو قلبت دیگه
+ههه نمکدون دیشب تو آب نمک خوابیدی انقدر بامزه شدی
_نه پیش دوست دخترم خوابیدم
+خوش بحالت حالا برو همونو بوس کن و ولم کن
بعد آوردم پایین از لبم بوسید که یه سیلی زدم بهش که رفت تو شک
یکی دیگه ام زدم بعد اومدم سومی بزنم دستمو گرفت و آروم گفت
_بسه ات
+گمشو از خونم بیرون
بعد محکم بغلم کرد گفت
_الان باهام قهری؟ چطوری باهات اشتی کنم؟؟
+ببرم کافه اوکی برو لباسا تو بپوش بریم
سریع رفتم لباسامو پوشیدم و گفتم
+بریم
که دیدم داره با کراواتش ور میره و نمیتونه ببنده خندیدم و رفتم سمتش کراواتش رو درست کردم که فهمیدم یهم خیره شده گفتم
+خوب تموم شد بریم
وقتی به صورتش نگاه کردم سریع لبمو بوسید و گفت
_حالا بریم
بعد رفتیم سوار ماشینش شدیم و رفتیم به سه کافه لوکس و قشنگ بعد هر دو یه اسپرسو سفارش دادیم و منتظر موندیم که بیارن
بعد از خوردن اسپرسو گشنم شد چون ناهار نخوردم برای خودم غذا سفارش دادم و تهیونگم یه قهوه با شیر و شکر سفارش داد
از اول تا اخر غدا بهم خیره شده بود که گفتم
+چیه
_یه عشقم خیره شدم مشکلی؟
+گوجو
بعد از تموم شدن غذا تهیونگ حساب کرد و رفتیم بیرون یکم قدم بزنیم
چون هوا هوای پائیزی بود قدم زدن توی اون هوا واقعا دلچسب بود
رفتیم روی یه صندلی نشستیم و به درختا نگاه میکردم که دیدم تهیونک بهم خیره شده بهش گفتم....
خماری هاهاهاهاها 🤪😜😌
۲.۴k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.