کیمیاگر

#کیمیاگر
#قسمت_اول


⭐️ جابر با تعجب پرسید:

🟠 این همه راه فقط برای آن که بیایی این جا؟ سراغ من؟

🟤 سراغ جابر بازرگان که راز و رمز کیمیاگری را بگذارد کف دستم!

✨ جابر سفره را که با گل های فیروزه‌ ای گل دوزی شده بود، باز کرد و رو به بیرون اتاق صدا زد:

🟠 ساریه، از میهمان پذیرایی کن!

✨ بعد تکیه داد به دیوار و پاهایش را دراز کرد و گفت:

🟠 تو مرا یاد کمیل و میثم می‌ اندازی.

✨ یونس کنجکاوانه پرسید:

🟤 کمیل و میثم؟



⭐️ جابر نگاهی غم آلود به یونس انداخت و گفت:

🟠 حتی جنازه شان هم به دستم نرسید... باورت می شود؟

✨ یونس نمی دانست چه باید بگوید، برای همین سکوت را ترجیح داد و سرش را انداخت پایین.

✨ چند لحظه بعد، پرده کنار رفت و پیرزنی سینی به دست وارد اتاق شد. ساریه نگاهی به یونس انداخت و سلام کرد. یونس خیلی آرام پاسخ سلامش را داد.

✨ جابر هنوز داشت در ذهنش حرف‌ های یونس را می کاوید.

🟠 پس یکی پیدا شده که گفته برو سراغ جابر بازرگان.

✨ گره ابروهایش را باز کرد و ادامه داد:

🟠 برای نخستین بار، دلم خواست جابر دیگری باشم؛ همان جابری که تو دنبالش آمده‌ ای.







#یارب_به_فضل_واحسان_تغییرده_قضارا #و_أکثروا_الدعاء_بتعجیل_الفرج_فإن_ذلک_فرجکم #بخوان_دعای_فرج#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است#حیا#حجاب#اللهم_لعن_سقیفه#اللهم_لعن_الجبت_و_الطاغوت #با_ادب_باشیم #صلوات #مناجات #زندگی_خوب #انتقام_سخت #رمضان #عکس_نوشته #بخون #تلنگر #مهدویت #فاطمیه #مذهبی #شهادت #شهدا #محرم #غدیر #ولایت #امامت #قرآن_کریم #برائت #تولی #ظهور #دعای_فرج #هنر_زندگی #اهل_بیت #ثقلین #رافصی#علمدار_نیامد #اربعین #زیارت #فرهنگی #تربیتی #ویسگون #نور #ظلمت #وحدت #حدیث #شبهه#ashura #ما_بیخیال_سیلی_مادر_نمیشویم #علی_علی
🆔@bagheban
دیدگاه ها (۱)

#کیمیاگر#قسمت_اول⭐️ ساریه مقداری نان و سبزی گذاشت وسط سفره م...

#کیمیاگر#قسمت_اول🟤 گفت: «درس این مکتب خانه ها به کارت نمی آی...

#کیمیاگر#قسمت_اول⭐️ جابر با تعجب پرسید:🟠 این همه راه فقط برا...

#کیمیاگر#قسمت_اول⭐️ یونس خانه را ورانداز کرد؛ از حال و هوای ...

black flower(p,308)

## وانشات: خدای مرگ و گل خجالتی### ۵. اولین سرپیچی و مجازات ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط