پارت116
#پارت116
"فرشید"
صدای زنگ گوشی را می شنید !
اما حس وحال تکان خوردن را نداشت!
روی پهلو چرخید ،
گیج و منگِ خواب ، پای راستش را بلند کرد و محکم روی شکم بهنام کوبید!
بهنامِ غرق خواب ، از جا پرید ...
_هوووویییی ، بزغاله ! چشاتو وا کن !
فرشید_بزغاله خودتی!
گمشو گوشیتو جواب بده ! سرم رفت !
بهنام_صد دفعه گفتم بزغاله تویی ! ایقد صفاتت رو به من نسبت نده !
اونم گوشی من نیس!
فرشید_اووووو ، پ گوشی عممه ؟!
بهنام پای فرشید را از روی شکمش بلند کرد .
_جمع کن خودتو اه ..
روزبه از سروصدای فرشید و بهنام چشم هایش را باز کرد .
_باز شما دوتا دیوانه بهم رسیدید؟
بزنم له کنم جفتتونو ؟!
بهنام_گوشیتو جواب بدی از له کردنه ما بیشتر ثواب داره !
فرشید_بیا ، ایقد معطل کردی قطع شد!
هرکی هس خودشو کشت بس که زنگ زد .
روزبه گوشی را برداشت و به صفحه اش خیره شد.
_می مردین جواب بدین یا زود تر بیدارم کنید؟!
بهنام_چیه ؟ دوست دخترت نگرانت شده ؟
فرشید خندید و گفت :
_اوخییییی ! زنگ بزن از نگرانی درش بیار .
روزبه صاف نشست .
_ع دست شما ها ! سیده !
لطفا ساکت شید زنگ بزنم بهش !!!
...
"فرشید"
صدای زنگ گوشی را می شنید !
اما حس وحال تکان خوردن را نداشت!
روی پهلو چرخید ،
گیج و منگِ خواب ، پای راستش را بلند کرد و محکم روی شکم بهنام کوبید!
بهنامِ غرق خواب ، از جا پرید ...
_هوووویییی ، بزغاله ! چشاتو وا کن !
فرشید_بزغاله خودتی!
گمشو گوشیتو جواب بده ! سرم رفت !
بهنام_صد دفعه گفتم بزغاله تویی ! ایقد صفاتت رو به من نسبت نده !
اونم گوشی من نیس!
فرشید_اووووو ، پ گوشی عممه ؟!
بهنام پای فرشید را از روی شکمش بلند کرد .
_جمع کن خودتو اه ..
روزبه از سروصدای فرشید و بهنام چشم هایش را باز کرد .
_باز شما دوتا دیوانه بهم رسیدید؟
بزنم له کنم جفتتونو ؟!
بهنام_گوشیتو جواب بدی از له کردنه ما بیشتر ثواب داره !
فرشید_بیا ، ایقد معطل کردی قطع شد!
هرکی هس خودشو کشت بس که زنگ زد .
روزبه گوشی را برداشت و به صفحه اش خیره شد.
_می مردین جواب بدین یا زود تر بیدارم کنید؟!
بهنام_چیه ؟ دوست دخترت نگرانت شده ؟
فرشید خندید و گفت :
_اوخییییی ! زنگ بزن از نگرانی درش بیار .
روزبه صاف نشست .
_ع دست شما ها ! سیده !
لطفا ساکت شید زنگ بزنم بهش !!!
...
۱.۸k
۰۴ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.