پارت

#پارت114

بهنام _بابا بزارشون ،‌ تازه داشت قشنگ میشد دعواشون !

فرشید پس گردنی نثار بهنام کرد و گفت :
_اووووس ! حرف نزنی نمیگن لالی !

بهنام روبه عاطفه کنار مهری نشسته بود و پایش را ماساژ میداد کرد و با بغض ساختگی گفت :

_جدیدا دستش خیلی سنگین شده !

آهی کشید و ادامه داد :

_حیفه من ک جوونیم رو پای تو گذاشتم !

عاطفه خندید و در گوش مهری گفت :

_روزبه مشکوک میزنه !

مهری خندید وجوابش را نداد .

شاهرخ_پات چیزیش نشده؟!

مهری از این همه توجه و مخصوصا از حساسیت های روزبه حسابی خوشش آمده بود ، بدش نمی آمد که بیشتر نقش بازی کند !
لب باز کرد که بگوید پایش درد می کند که ماهان متوجه ی قصدش شد .

_آقا این داره دیگ نقش بازی میکنه !
پاشو پاشو که باید بازی رو ادامه بدیم.

_چی چیو ادامه بدیم ؟ پاش داغون شده ! نباید ب خودش فشار بیاره !

مهری ایستاد وخاک لباس هایش راتکاند.
نامحسوس به روزبه چشمکی زد .

_من خوبم !
بریم ادامش ک میخوام گلم رو بزنم !

روزبه پوفی کشید !

_پات ...

مهسا_این حالش بد باشه زمین و زمانو یکی میکنه !
ولش کنین بزارین بازی کنه .
...
دیدگاه ها (۱)

#پارت115"مهری"_لعنتی !من دیگ با شماها بازی نمیکنم !شما اصلا ...

#پارت116"فرشید"صدای زنگ گوشی را می شنید !اما حس وحال تکان خو...

#پارت113توپ را زیر پای مهری انداخت و خودش هم پشت سرش رفت .هو...

#پارت112"فرشید"با یه چرخش توپ را جلوی پایش انداخت .نگاهش را ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط