پارت

#پارت117

بهنام_آخ جووووون ! سید ! دلم واش یه ذره شده بود .

روزبه گلویش را صاف کرد .

_سلام داداش! شرمنده خواب بودم زنگ زدی!

+علیک سلام ! هیچ معلوم هست کجایی؟
خبری نیست ازت !

_شرمنده دیگ ! بخوام باهات صادق باشم اصلا اینجا وقت نمیکنم سر به گوشیم بزنم !

فرشید_تو نمیخواد صادق باشی ! همون روزبه باشی کافیه !

بهنام خودش را به سمت روزبه خم کرد و با صدای بلندی گفت :

_اره دیگ ! اینجا در جوار یار ، عقل و هوش از سرش پریده ، شما توقع احوال پرسی داری ازش سید؟؟

مهدی آن طرف خط خندید!
روزبه چشم غره ای رفت .

سید_راستی؟ در جوار یاری ؟ چیزی نمیگی کلک !

روزبه_داداش اینا سلامته عقلی ندارن شما حرف اینا رو باور نکن !
خودت خوبی ؟

سید_ممنون ، به خوبیت !
روزبه نپیچونی ها ! نه من آخر همه بفهمم تو در جوار بودی!

فرشید روی شکم خوابیده بود .

_اونم چه جواری !!! به به! به به !

سید با صدای بلند تری خندید !
روزبه پوفی کشید .

_بزار رو اسپیکر ببینم چیا میگن ؟!
روزبه گوشی را روی اسپیکر گذاشت !
انگشتش را تهدید وار تکان داد و بی صدا لب زد :

_شر و وِر بگید من میدونم و شما دوتا!

بهنام _سید فدات شم ! دلم برات تنگ شده بود .
فرشید_کمتر پاچه خواری کن ، یکمم واسه ما جا بزار .
خوبید آقا مهدی؟

سید_ممنون ! شما ها خوبید؟!
ایقد،سربه سر روزبه نزارید ، من تهران خبر دار میشم ها !
بهنام _ایییش تحفه س حالا این ؟

روزبه _این خودتی ! من اسم دارم !

فرشید_آقا مهدی از طرف من عطا رو ی بوس محکم کن !

سید_باشه حتما !
خب بچه ها من باید برم کاری ندارید؟

فرشید_نه خوشحال شدیم !
بهنام _سلام برسونید آقا سید!

سید_سلامت باشید! روزبه داداش کاری نداری؟

روزبه_نه داداش ! دیگ خلاصه ببخشید من حالتو نپرسیدم !

سید_نه بابا ، فدا سرت !
خب ، فعلا بچه ها خدافظ!

_خدانگهدارتون !
دیدگاه ها (۱)

#پارت118"روزبه"به صفحه ی گوشی اش خیره بود !دوست داشت به مهری...

#پارت119_بیا بریم این اطراف یه گشتی بزنیم !دستش را از زیر چا...

#پارت116"فرشید"صدای زنگ گوشی را می شنید !اما حس وحال تکان خو...

#پارت115"مهری"_لعنتی !من دیگ با شماها بازی نمیکنم !شما اصلا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط