ویو کوک
ویو کوک
ات: باشه
داشتم با ات حرف میزدم اتم سر پا بم گوش میداد
ب ظرفا نگا کردم خیلی بودن بد ممکن بود خسته شه
دسکشو در اوردمو ب سمتش رفتم
ات: ظرفا که تموم نشده
بقلش کردمو گزاشتم رو کابینت بقل ظرف شویی
کوک: سر پا خسته میشی
ات: اوم
دوباره شروه ب کار کردم
کوک : ..
ات::....
کوک:
ات:
کوک: نمیخای چییزی بگی
ات: چییزی ندارم
کوک: هعی
ات: میگما من حوصلم سر رفته
کوک: خب بریم بیرون؟
ات: ارع( ذوق
کوک: برا غروب اماده شو
ات: بشه
ویو ات
ساعتو نگاه کردم ۲ بود رفتم سمت اتاقمو رفتم حموم حدود ی ساعت خودم و با حموم سر گرم کردم وقتی امدم بیرون کوک ب قیافه پکر بم زول زده بود
ات: جئییییغ
کوک: یواشش
ات: اینحا چیکار میکنی
کوک: اگه یکم دیگه از حموم نمیومدی بیرون مطمعن میشدم مردی
ات: خب میومدم بیرون باید ررو دیولرو نگا میکردم
کوک: ..
ات: خب حالا برو بیرون لباسمو عوض کنم
کوک شروع کرد بلند بلند خندیدن
ات: چیش ختده داش
کوک: مثلا خجالت میکشی دختر جون تو بارها زیرم جون دادی بدنتو دیدم
ات: باشه
داشتم با ات حرف میزدم اتم سر پا بم گوش میداد
ب ظرفا نگا کردم خیلی بودن بد ممکن بود خسته شه
دسکشو در اوردمو ب سمتش رفتم
ات: ظرفا که تموم نشده
بقلش کردمو گزاشتم رو کابینت بقل ظرف شویی
کوک: سر پا خسته میشی
ات: اوم
دوباره شروه ب کار کردم
کوک : ..
ات::....
کوک:
ات:
کوک: نمیخای چییزی بگی
ات: چییزی ندارم
کوک: هعی
ات: میگما من حوصلم سر رفته
کوک: خب بریم بیرون؟
ات: ارع( ذوق
کوک: برا غروب اماده شو
ات: بشه
ویو ات
ساعتو نگاه کردم ۲ بود رفتم سمت اتاقمو رفتم حموم حدود ی ساعت خودم و با حموم سر گرم کردم وقتی امدم بیرون کوک ب قیافه پکر بم زول زده بود
ات: جئییییغ
کوک: یواشش
ات: اینحا چیکار میکنی
کوک: اگه یکم دیگه از حموم نمیومدی بیرون مطمعن میشدم مردی
ات: خب میومدم بیرون باید ررو دیولرو نگا میکردم
کوک: ..
ات: خب حالا برو بیرون لباسمو عوض کنم
کوک شروع کرد بلند بلند خندیدن
ات: چیش ختده داش
کوک: مثلا خجالت میکشی دختر جون تو بارها زیرم جون دادی بدنتو دیدم
۳۴.۹k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.