part 20
بالاخره مقاومتشو تموم کرد و همراهیم کرد. اینبار با دستاش موهامو میگرفت خیلی باحال بود
یونا
..................................................................................
وقتی دیدم دیگه نمیخواد تموم کنه خودم تمومش کردم. با دستام موهاشو نوازش کردم واینبار من بودم که داشت لبای کوک رو مک میزدم. اینبار من بودم که وقتی نفس کم اوردیم دوباره بوسیدمش. اولین بار بود که کسی رو از ته دلم میبوسیدم. درسته که حسی بهش نداشتم ولی این بوسه ها دست خودم نبود.
اخرین بوسه به دست کوک به اتمام رسید. هردومون ضربان قلبمون نامنظم بود +دیگه ازین کارا نکن -چشم البته برعکس
من ازش جلوتر رفتم و نشستم تو ماشین چرا هرکاری میکنم نمیتونم اون کاری که چن ساعت پیش با من کردو فراموش کنم. فکر کردن به چن ساعت پیش قلبمو به درد میاورد. با بسته شدن در به خودم اومدم -بریم خونه +عمارت؟
-نه خونه من. البته خونمون
+ برو.... عع بریم
خندید پ به راه افتاد
+ کوک
_ جان
+ میشه دیگه عصبانی نشی؟
_ میشه تو کاری نکنی که عصبی بشم؟
+ قول نمیدم .لی سعی میکنم ولی تو قول بده
_ هه یونا؟
+ ها؟
_ جپاب من جانم بود اونوقت چیزی که باید بشنوم هانه؟
سخت بود برام که بگم جانم هرچی بودم از روی اجبار بود
+ جانم
_ دوستت دارم
بقیه از شنیدن این کلمه خوشال میشن ولی من ناراحت. دلیلشم هنو معلوم نبود.
_ یونا . چی شد؟ چرا ناراحت شدی؟
+ ها من؟ نه
_ کجایی تو؟
+ اینجام
_جسمت اینجاست میخوام بدونم روحت کجاست؟
+ داشتم فکر میکردم همین
_ نمیگی به چی؟
+ هرچی باشه یر آغازش تویی
من از این حرفم منظور دیگه ای داشتم ولی گویا کوک جور دیگه ای فهمید
چون یه لبخن گنده ای رو لبش به وجود اومد
یونا
..................................................................................
وقتی دیدم دیگه نمیخواد تموم کنه خودم تمومش کردم. با دستام موهاشو نوازش کردم واینبار من بودم که داشت لبای کوک رو مک میزدم. اینبار من بودم که وقتی نفس کم اوردیم دوباره بوسیدمش. اولین بار بود که کسی رو از ته دلم میبوسیدم. درسته که حسی بهش نداشتم ولی این بوسه ها دست خودم نبود.
اخرین بوسه به دست کوک به اتمام رسید. هردومون ضربان قلبمون نامنظم بود +دیگه ازین کارا نکن -چشم البته برعکس
من ازش جلوتر رفتم و نشستم تو ماشین چرا هرکاری میکنم نمیتونم اون کاری که چن ساعت پیش با من کردو فراموش کنم. فکر کردن به چن ساعت پیش قلبمو به درد میاورد. با بسته شدن در به خودم اومدم -بریم خونه +عمارت؟
-نه خونه من. البته خونمون
+ برو.... عع بریم
خندید پ به راه افتاد
+ کوک
_ جان
+ میشه دیگه عصبانی نشی؟
_ میشه تو کاری نکنی که عصبی بشم؟
+ قول نمیدم .لی سعی میکنم ولی تو قول بده
_ هه یونا؟
+ ها؟
_ جپاب من جانم بود اونوقت چیزی که باید بشنوم هانه؟
سخت بود برام که بگم جانم هرچی بودم از روی اجبار بود
+ جانم
_ دوستت دارم
بقیه از شنیدن این کلمه خوشال میشن ولی من ناراحت. دلیلشم هنو معلوم نبود.
_ یونا . چی شد؟ چرا ناراحت شدی؟
+ ها من؟ نه
_ کجایی تو؟
+ اینجام
_جسمت اینجاست میخوام بدونم روحت کجاست؟
+ داشتم فکر میکردم همین
_ نمیگی به چی؟
+ هرچی باشه یر آغازش تویی
من از این حرفم منظور دیگه ای داشتم ولی گویا کوک جور دیگه ای فهمید
چون یه لبخن گنده ای رو لبش به وجود اومد
۴.۳k
۱۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.