شکلات تلخ پارت ۱۰
شکلات تلخ پارت ۱۰
اصلا بهم توجهی نکرد . کل راهو خوابیدم تا اینکه السا بیدارم کرد . السا :هی دختر بلند شو رسیدیم . پیاده شدیم وای چه جای قشنگی . به هر ۴ نفر یه کلبه دادن رفتیم تو کلبه ها وسایلمون رو چیدیم رو تخت دراز کشیدم وای چقدر حال میده . یونا :بچه بریم بگردیم . السا :نه بابا من که خستم میخوام بخوابم . ا.ت:باهات موافقم . لیسون :یونا بیا دو نفری بریم این دوتارو ولش کن یوناشون رفتن ماهم بلافاصله خوابیدیم
کوک
بعد اینکه وسایلامونو چیدیم منو جین و شو گا وی رفتیم بگردیم داشتیم حرف میزدیم که لیسون با یونا اومدن . جیمین :یونا کجا میرین . یونا :سلام داریم یکم میگردیم . جین :السا کجاست ؟. یونا:خوابیده . کوک :ا.ت هم خوابیده . یونا:ا ..... اره . شوگا :لیسون بیا بریم اونور ماهیا رو ببین چقدر. لیسون :من .... شوگا :اره تو . لیسون :باشه . جیمین هم با یونا رفت . فقط من و جین مونده بودیم . جین :کوک یچیزی بپرسم راستشو میگی . کوک:خب باید ببینم چی میپرسی . جین :تو به ا.ت حسی داری ؟. کوک:خب ...... نمیدونم ..... شاید اره . جین:کوک مطمئنی این دفعه مثل دفعه های قبل نیست . کوک:نمیدونم خودمم میترسم . جین :اصلا ولش کن بهش فکر نکن . تا ساعت ۱۰ همینطوری می گشتیم که تصمیم گرفتیم شام بخوریم قرار شد بریم کلبه ا.ت شون همه اماده بودن راه افتادیم سمت کلبه وقتی رسیدیم چشمم به ا.ت خورد که داشت گوشت هارو کباب میکرد یه لباس ناز هم پوشیده بود رفتم سمتش که بهش کمک کنم . کوک:کمک نمیخوای ؟. ا.ت:نه خودم درستشون میکنم تو برو . کوک:اخه تنهایی که نمیشه بعدم مگه اونارو اینجوری کباب میکنن بده به من من خودم کباب میکنم . ا.ت:باشه . پس من میرم . کوک:کجا میری وایستا یاد بگیر. ا.ت:باشه لباسی که پوشیده بود خیلی نازش کرده بود . کوک:ببین اینطوری کباب میکنن . گوشتا که تموم شد کوک:خب دیگه باید چی درست کنیم . ا.ت:باید بریم از اونور جنگل یه زیر زمین هست اونجا صندلی هست باید بریم صندلی بیاریم البته یدونه . کوک:خب بریم دیگه . ا.ت:راستش من میترسم . کوک:نترس منم هستم دیگه . ا.ت:باشه . باهم راه افتادیم خیلی تاریک بود .
#فالو_لایک_فراموش_نشه😻❤👉
اصلا بهم توجهی نکرد . کل راهو خوابیدم تا اینکه السا بیدارم کرد . السا :هی دختر بلند شو رسیدیم . پیاده شدیم وای چه جای قشنگی . به هر ۴ نفر یه کلبه دادن رفتیم تو کلبه ها وسایلمون رو چیدیم رو تخت دراز کشیدم وای چقدر حال میده . یونا :بچه بریم بگردیم . السا :نه بابا من که خستم میخوام بخوابم . ا.ت:باهات موافقم . لیسون :یونا بیا دو نفری بریم این دوتارو ولش کن یوناشون رفتن ماهم بلافاصله خوابیدیم
کوک
بعد اینکه وسایلامونو چیدیم منو جین و شو گا وی رفتیم بگردیم داشتیم حرف میزدیم که لیسون با یونا اومدن . جیمین :یونا کجا میرین . یونا :سلام داریم یکم میگردیم . جین :السا کجاست ؟. یونا:خوابیده . کوک :ا.ت هم خوابیده . یونا:ا ..... اره . شوگا :لیسون بیا بریم اونور ماهیا رو ببین چقدر. لیسون :من .... شوگا :اره تو . لیسون :باشه . جیمین هم با یونا رفت . فقط من و جین مونده بودیم . جین :کوک یچیزی بپرسم راستشو میگی . کوک:خب باید ببینم چی میپرسی . جین :تو به ا.ت حسی داری ؟. کوک:خب ...... نمیدونم ..... شاید اره . جین:کوک مطمئنی این دفعه مثل دفعه های قبل نیست . کوک:نمیدونم خودمم میترسم . جین :اصلا ولش کن بهش فکر نکن . تا ساعت ۱۰ همینطوری می گشتیم که تصمیم گرفتیم شام بخوریم قرار شد بریم کلبه ا.ت شون همه اماده بودن راه افتادیم سمت کلبه وقتی رسیدیم چشمم به ا.ت خورد که داشت گوشت هارو کباب میکرد یه لباس ناز هم پوشیده بود رفتم سمتش که بهش کمک کنم . کوک:کمک نمیخوای ؟. ا.ت:نه خودم درستشون میکنم تو برو . کوک:اخه تنهایی که نمیشه بعدم مگه اونارو اینجوری کباب میکنن بده به من من خودم کباب میکنم . ا.ت:باشه . پس من میرم . کوک:کجا میری وایستا یاد بگیر. ا.ت:باشه لباسی که پوشیده بود خیلی نازش کرده بود . کوک:ببین اینطوری کباب میکنن . گوشتا که تموم شد کوک:خب دیگه باید چی درست کنیم . ا.ت:باید بریم از اونور جنگل یه زیر زمین هست اونجا صندلی هست باید بریم صندلی بیاریم البته یدونه . کوک:خب بریم دیگه . ا.ت:راستش من میترسم . کوک:نترس منم هستم دیگه . ا.ت:باشه . باهم راه افتادیم خیلی تاریک بود .
#فالو_لایک_فراموش_نشه😻❤👉
۲۲.۷k
۰۹ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.