"می خواهمت" سرود، بتِ بذله گوی من
"میخواهمت" سرود، بتِ بذلهگوی من
روی لبش شکفت گل آرزوی من
خندید آسمان و فروریخت آفتاب
در دیدهی امیدم باران روشنی
جوشید اشک شادی ازین پرتو افکنی
بخشید تازگی به گل گلشن شباب
"میخواهمت" شنفتم و پنداشتم که اوست ...
میخواهمت بگو و دگربارهام بسوز!
در شعله فریب دم دلنشین خویش
تا نو کنم امید شکیب آفرین خویش
آری تو هم بگو که درین حسرتم هنوز
پایان این فسانه ناگفته تو را
نیرنگ این شکوفه نشکفته تو را
می دانم و هنوز ز افسون آرزو
در دامن سراب فریبننده امید
در جست و جوی مستی این جام ناپدید
می خواهم از تو بشنوم ای دلربا
بگو ...
#هوشنگ_ابتهاج
روی لبش شکفت گل آرزوی من
خندید آسمان و فروریخت آفتاب
در دیدهی امیدم باران روشنی
جوشید اشک شادی ازین پرتو افکنی
بخشید تازگی به گل گلشن شباب
"میخواهمت" شنفتم و پنداشتم که اوست ...
میخواهمت بگو و دگربارهام بسوز!
در شعله فریب دم دلنشین خویش
تا نو کنم امید شکیب آفرین خویش
آری تو هم بگو که درین حسرتم هنوز
پایان این فسانه ناگفته تو را
نیرنگ این شکوفه نشکفته تو را
می دانم و هنوز ز افسون آرزو
در دامن سراب فریبننده امید
در جست و جوی مستی این جام ناپدید
می خواهم از تو بشنوم ای دلربا
بگو ...
#هوشنگ_ابتهاج
۸.۴k
۱۰ بهمن ۱۴۰۰