اشک حسرت پارت
#اشک حسرت #پارت ۱۶
سعید :
بدترین شب زندگیم امشب بود حتامتوجه نشدم کی بچه ها رفتن به اتاقم پناه بردم خسته خودمو انداختم روی تخت صدای تک آهنگ مسیج اومد گوشیمو برداشتم و نگاه کردم دوباره همون شماره بود
وقتی بدون زخم، دلم را ربود و رفت…
دیگر مسلم است، که سارق غریبه نیست!
متعجب شعر رو خوندم و نوشتم
- میشه معرفی کنی ؟
جوابم رو نداد چشام کم کم گرم شده بود بخوابم بازم صدای تک آهنگ مسیج بازش کردم همون شماره بود نوشته بود
- غریبه
نفسمو فوت کردم و نوشتم
- با غریبه ها کاری ندارم
گوشی رو گذاشتم رو میز وسرمو گذاشتم روبالش قرص خواب اثر کرده بود و راحت بعد از شب ها خوابیدم
- سعید ...داداش سعید
چشام به سختی باز کردم
- دیر شد داداش نمی خوای بری سرکار ؟
نگاهی به ساعت انداختم وبی حال از تخت اومدم پایین رفتم دست صورتم و شستم و تند تند لباسامو پوشیدم کیفم برداشتم وبا عجله رفتم طرف در
- واسیا داداش
برگشتم طرف هدیه لبخند زدو گفت:اینو بخور
- زشته عزیزم محل کارم یه چیزی می خورم
هدیه: پس مواظب خودت باش
- باشه
زود به خط واحد رسیدم وقتی نشستم موبایلمو نگاهی انداختم همون شماره مسیج داده بود
- تو همیشه با این غریبه کاری نداشتی
یه مسیج دیگه بود نوشته بود
-لبخند خدا یعنی همین باز شدن پلک های هر روزت…
خدایا من اصلا حوصله معما نداشتم این دیگه کی بود وقت وبی وقت برام مسیج می فرستاد
سعید :
بدترین شب زندگیم امشب بود حتامتوجه نشدم کی بچه ها رفتن به اتاقم پناه بردم خسته خودمو انداختم روی تخت صدای تک آهنگ مسیج اومد گوشیمو برداشتم و نگاه کردم دوباره همون شماره بود
وقتی بدون زخم، دلم را ربود و رفت…
دیگر مسلم است، که سارق غریبه نیست!
متعجب شعر رو خوندم و نوشتم
- میشه معرفی کنی ؟
جوابم رو نداد چشام کم کم گرم شده بود بخوابم بازم صدای تک آهنگ مسیج بازش کردم همون شماره بود نوشته بود
- غریبه
نفسمو فوت کردم و نوشتم
- با غریبه ها کاری ندارم
گوشی رو گذاشتم رو میز وسرمو گذاشتم روبالش قرص خواب اثر کرده بود و راحت بعد از شب ها خوابیدم
- سعید ...داداش سعید
چشام به سختی باز کردم
- دیر شد داداش نمی خوای بری سرکار ؟
نگاهی به ساعت انداختم وبی حال از تخت اومدم پایین رفتم دست صورتم و شستم و تند تند لباسامو پوشیدم کیفم برداشتم وبا عجله رفتم طرف در
- واسیا داداش
برگشتم طرف هدیه لبخند زدو گفت:اینو بخور
- زشته عزیزم محل کارم یه چیزی می خورم
هدیه: پس مواظب خودت باش
- باشه
زود به خط واحد رسیدم وقتی نشستم موبایلمو نگاهی انداختم همون شماره مسیج داده بود
- تو همیشه با این غریبه کاری نداشتی
یه مسیج دیگه بود نوشته بود
-لبخند خدا یعنی همین باز شدن پلک های هر روزت…
خدایا من اصلا حوصله معما نداشتم این دیگه کی بود وقت وبی وقت برام مسیج می فرستاد
- ۶.۷k
- ۰۸ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط