میراث ابدی 💜پــارت²¹💜 کپ👇
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جیمین: یادم رفت خودمو معرفی کنم. من جیمین هستم پسر وزیراعظم.
ــ آهان خوشوقتم از آشناییتون.
جیمین: همچنین.
یه چیزی مشکوک میزد. چرا هی زیر زیرکی یعونو نگاه میکرد؟! باید ته تهوی اینم دربیارم......
ــ بیکارید؟
جیمین: بله؟! آهان بله.
ــ این طرفا غذاخوری خوبی سراغ دارید؟
جیمین: نه چطور؟
+ من سراغ دارم.
ای خداااا چرا هر جا میرم اینم پیداش میشه. بخدا دلم میخواد بکشمش. ازش خوشم نمیاد اون پیداش میشه. برگشتم سمتش. لبخند اعصاب خوردکنی زدم..........
ــ لازم نکرده.
اومد نزدیک این چشه؟.........
جین: جیمین تو و یعون برید هر جا دلتون میخواد من میخوام با ایشون مسائلو حل کنم.
ــ بله؟ من نمیخوام با شما باشم.
جین: باید داره وگرنه یکاری میکنم..
در گوشم پچ وار گفت........
ــ زود بچه دار شی با این سن کمت.
دیگه داره میره رو اعصابم. خواستم چیزی بگم که........
جین: من هر حرفی بگمو عملی میکنم. پس خوب به حرفام گوش کن.
اینبارو به خاطر خودم تسلیم میشم ولی جناب جین منتظر تلافیش باش. برگشتم سمت یعون و جیمین. عه!! اینا کی رفتن.....
جین: از خداشون بود رفتن. دنبالم بیا.
ــ مگه من سگم که دنبالت بیام؟
جین: کم نیستی.
ــ هی آق پسر داری میری رو اعصابما. دلت میخواد از پدر شدنت محرومت کنم؟
این جمله آخروُ با صدای بلند گفتم. بقیه کسایی که اطراف بودن نگامون کردن. واییی گند زدم.......
جین: جدا؟ پس راحت میتونم با تو عشق و حال کنم.
ــ خیلی پرروییی!
جین: میدونم همه میگن. باعث افتخارمه.
داشتم از اعصبانیت منفجر میدشممممممممم........
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره 💜
#میراث_ابدی #bts
جیمین: یادم رفت خودمو معرفی کنم. من جیمین هستم پسر وزیراعظم.
ــ آهان خوشوقتم از آشناییتون.
جیمین: همچنین.
یه چیزی مشکوک میزد. چرا هی زیر زیرکی یعونو نگاه میکرد؟! باید ته تهوی اینم دربیارم......
ــ بیکارید؟
جیمین: بله؟! آهان بله.
ــ این طرفا غذاخوری خوبی سراغ دارید؟
جیمین: نه چطور؟
+ من سراغ دارم.
ای خداااا چرا هر جا میرم اینم پیداش میشه. بخدا دلم میخواد بکشمش. ازش خوشم نمیاد اون پیداش میشه. برگشتم سمتش. لبخند اعصاب خوردکنی زدم..........
ــ لازم نکرده.
اومد نزدیک این چشه؟.........
جین: جیمین تو و یعون برید هر جا دلتون میخواد من میخوام با ایشون مسائلو حل کنم.
ــ بله؟ من نمیخوام با شما باشم.
جین: باید داره وگرنه یکاری میکنم..
در گوشم پچ وار گفت........
ــ زود بچه دار شی با این سن کمت.
دیگه داره میره رو اعصابم. خواستم چیزی بگم که........
جین: من هر حرفی بگمو عملی میکنم. پس خوب به حرفام گوش کن.
اینبارو به خاطر خودم تسلیم میشم ولی جناب جین منتظر تلافیش باش. برگشتم سمت یعون و جیمین. عه!! اینا کی رفتن.....
جین: از خداشون بود رفتن. دنبالم بیا.
ــ مگه من سگم که دنبالت بیام؟
جین: کم نیستی.
ــ هی آق پسر داری میری رو اعصابما. دلت میخواد از پدر شدنت محرومت کنم؟
این جمله آخروُ با صدای بلند گفتم. بقیه کسایی که اطراف بودن نگامون کردن. واییی گند زدم.......
جین: جدا؟ پس راحت میتونم با تو عشق و حال کنم.
ــ خیلی پرروییی!
جین: میدونم همه میگن. باعث افتخارمه.
داشتم از اعصبانیت منفجر میدشممممممممم........
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره 💜
#میراث_ابدی #bts
۱۱.۱k
۲۵ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.