تو همانی که به قصرِ دل ِمن سلطانی
تو همانی که به قصرِ دل ِمن سلطانی
تا ابد حک شده بر لوحِ دلم میمانی
شاعرم حرف دلم را تو بدانی بد نیست
درد این فاصله من دانم و تو میدانی
عاشق چشم تو من تا به ابد می مانم
خون شدی در رگ من همیشه در جریانی
من همانم که به غیر از توبه کس دل ندهم
آسمانی و زلال و قطره ی بارانی
عاجزم تا به چه تشبیه کنم روی تو را
تو که از خوبترین ، خوبترینی ، آنی
کاش یکبار بگویی و همینم کافیست
مو به مو از ته دل شعر مرا میخوانی
از تو و عشق تو گفته است اگرسنگ صبور
خاطرت خواهم و بر روح و تن ِمن جانی
تا ابد حک شده بر لوحِ دلم میمانی
شاعرم حرف دلم را تو بدانی بد نیست
درد این فاصله من دانم و تو میدانی
عاشق چشم تو من تا به ابد می مانم
خون شدی در رگ من همیشه در جریانی
من همانم که به غیر از توبه کس دل ندهم
آسمانی و زلال و قطره ی بارانی
عاجزم تا به چه تشبیه کنم روی تو را
تو که از خوبترین ، خوبترینی ، آنی
کاش یکبار بگویی و همینم کافیست
مو به مو از ته دل شعر مرا میخوانی
از تو و عشق تو گفته است اگرسنگ صبور
خاطرت خواهم و بر روح و تن ِمن جانی
۹۴۳
۲۱ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.