قسم پارت 32
قسم پارت 32
؟:هوسوک....میتونی جیهوپ یا هوپی صدام کنی
هوسوک:روی برجی توی سئول بودم....داشتم به پایین نگاه میکردم که یه پسره شروع به حرف زدن کرد....مست بود...خیلی مست بود.....یه حسی بهم میگفت که ادم خوبیه...رفتم پیشش و شروع به حرف زدن کردم
هوپی:هی.....میخوای با من بیای؟....
ات:کجا؟
هوپی:خونه ی من....یه جای امن....
ات:نه.....چرا باید یه دختر به سن من با تو بیاد؟اونم کسی که باره اوله میبینش
هوپی:تـ...تو...تو دختری؟
ات:اره....تازه فهمیدی؟
هوپی:نترس....من ادم هیزی نیستم....تازشم من خودم یکی رو زیر سر دارم.....کاری نمیکنم......قول میدم......حالا بیا بریم
ات:نمیخوام....ببرم پیش برادرم.....
هوپی:اسمش چیه؟
ات:نامجون....کیم نامجون...یه پسر قد بلند که به استاد دانشگاه میخوره
هوپی:نـ....نامجون...نامجون برادر...برادر توعه؟.....او....اون...ینی.. ینی تو....پس...بلاخره میتونم بهش ثابت کنم تقصیر من نبوده؟
فلش بک به اون اتفاق:
هوپی:گفتم که تقصیر من نی چرا نمیفهمی؟*همه ی حرفای این دوتا با عربدس
نامی:خواهر کوچولوم بخواطر تو اونطوری شد...بخاطر تو گم شد عوضی.....بخاطر مادر تو
هوپی:فکر کردی من دوست دارم کسی مثل اون عوضی پدرخوندم شه؟.....فکر کردی من خودم به این اتفاق راضی بودم؟.....عوضی اون تنها کسی تو این خانواده بود که دوسش داشتم و واقعا اونو عضو خانواده خودم میدونستم....فکر کردی واقعا دوس داشتم این بلا سر خواهر کوچولوم....عزیز ترین کَسَم بیاد؟نمیفهمی من الان حالم از تو بد تره؟
نامی:برام مهم نیس.....فقط میدونم تقصیر توعه.....حالا هم گمشو بیرون عوضی.....فکر نمیکردم انقد ادم پستی باشی
هوپی:بهت نشون میدم پست کیه....بهت ثابت میکنم.....به قیمت جونمم که شدم بهت ثابت میکنم کار من نبوده....پشیمونت میکنم کیم....پشیمونت میکنم
پایان فلش بک
ات:چیو ثابت کنی؟....مگه چی بوده؟
هوپی:هیچی...هیچی بیا بریم خونه ی من...شبو بمون....فردا میریم پیش برادرت
ات:هومممم باشه
نکته:همه ی حرفای ات با حالت مستی عه
...............
کوکی:برنگشته؟
یونگی:نه.....نگرانشم کوک...نگرانشم....
نامی:جونگکوک!؟
کوکی:ها؟
نامی:ببین میتونی رد گوشیشو بزنی.....
کوکی:باشه
...........
کوکی:یـ...یونگی....یونگی*نگران
یونگی:چیه؟چیشده؟کجاس؟
ادامه دارد.....
؟:هوسوک....میتونی جیهوپ یا هوپی صدام کنی
هوسوک:روی برجی توی سئول بودم....داشتم به پایین نگاه میکردم که یه پسره شروع به حرف زدن کرد....مست بود...خیلی مست بود.....یه حسی بهم میگفت که ادم خوبیه...رفتم پیشش و شروع به حرف زدن کردم
هوپی:هی.....میخوای با من بیای؟....
ات:کجا؟
هوپی:خونه ی من....یه جای امن....
ات:نه.....چرا باید یه دختر به سن من با تو بیاد؟اونم کسی که باره اوله میبینش
هوپی:تـ...تو...تو دختری؟
ات:اره....تازه فهمیدی؟
هوپی:نترس....من ادم هیزی نیستم....تازشم من خودم یکی رو زیر سر دارم.....کاری نمیکنم......قول میدم......حالا بیا بریم
ات:نمیخوام....ببرم پیش برادرم.....
هوپی:اسمش چیه؟
ات:نامجون....کیم نامجون...یه پسر قد بلند که به استاد دانشگاه میخوره
هوپی:نـ....نامجون...نامجون برادر...برادر توعه؟.....او....اون...ینی.. ینی تو....پس...بلاخره میتونم بهش ثابت کنم تقصیر من نبوده؟
فلش بک به اون اتفاق:
هوپی:گفتم که تقصیر من نی چرا نمیفهمی؟*همه ی حرفای این دوتا با عربدس
نامی:خواهر کوچولوم بخواطر تو اونطوری شد...بخاطر تو گم شد عوضی.....بخاطر مادر تو
هوپی:فکر کردی من دوست دارم کسی مثل اون عوضی پدرخوندم شه؟.....فکر کردی من خودم به این اتفاق راضی بودم؟.....عوضی اون تنها کسی تو این خانواده بود که دوسش داشتم و واقعا اونو عضو خانواده خودم میدونستم....فکر کردی واقعا دوس داشتم این بلا سر خواهر کوچولوم....عزیز ترین کَسَم بیاد؟نمیفهمی من الان حالم از تو بد تره؟
نامی:برام مهم نیس.....فقط میدونم تقصیر توعه.....حالا هم گمشو بیرون عوضی.....فکر نمیکردم انقد ادم پستی باشی
هوپی:بهت نشون میدم پست کیه....بهت ثابت میکنم.....به قیمت جونمم که شدم بهت ثابت میکنم کار من نبوده....پشیمونت میکنم کیم....پشیمونت میکنم
پایان فلش بک
ات:چیو ثابت کنی؟....مگه چی بوده؟
هوپی:هیچی...هیچی بیا بریم خونه ی من...شبو بمون....فردا میریم پیش برادرت
ات:هومممم باشه
نکته:همه ی حرفای ات با حالت مستی عه
...............
کوکی:برنگشته؟
یونگی:نه.....نگرانشم کوک...نگرانشم....
نامی:جونگکوک!؟
کوکی:ها؟
نامی:ببین میتونی رد گوشیشو بزنی.....
کوکی:باشه
...........
کوکی:یـ...یونگی....یونگی*نگران
یونگی:چیه؟چیشده؟کجاس؟
ادامه دارد.....
۴.۶k
۰۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.