تهران چقدر حسود بود جانم ...!
#تهران چقدر حسود بود جانم ...!
تمام قدم زدن های ما ،
در خیابان ولیعصر یادش بود ...
دید که دست هم را گرفته ایم
میدانست چند بار نگاهمان در هم گره خورد ،
و گره کورش جز با خجالت تو وا نشد ...
شنید چند بار دوست دارم هایم ،
لب های تورا به خنده باز کرد ...!
با این حال باز هم چشم دیدنمان را نداشت ...!
یادت هست چند بار گفتم اینگونه !
بی پروا !
اِنقدر دلبرانه نخند ؟
گفتم سرخی لب هایت را از من میگیرند !
دیدی جانا...؟
حتی اِسپند هایی هم که سفارش کرده بودم دود کنی،
آن تخم مرغی که قرار شد وسط کوچه بترکانی
و بر هرچه حسود است لعنت بفرستی افاقه نکرد ...!
چشمی نبود که ببیند من و تو چقدر به هم می آمدیم ...
تهران چشم نداشت ...
اصلا همین بخل و حسد اورا آلوده کرد !
بیهوده دود ماشین های بیچاره را بهانه کردند!
ما چقدر بهم می آمدیم ،
و این شهر سیاه چقدر حسود بود !
هر کجا هستی دعایی زیر لب نجوا کن ...
شاید تهران دستش را از سرما بردارد !
خدا را چه دیدی ...!
#زهرا_مصلح
#لعنت_به_تهران_بدون_تو
تمام قدم زدن های ما ،
در خیابان ولیعصر یادش بود ...
دید که دست هم را گرفته ایم
میدانست چند بار نگاهمان در هم گره خورد ،
و گره کورش جز با خجالت تو وا نشد ...
شنید چند بار دوست دارم هایم ،
لب های تورا به خنده باز کرد ...!
با این حال باز هم چشم دیدنمان را نداشت ...!
یادت هست چند بار گفتم اینگونه !
بی پروا !
اِنقدر دلبرانه نخند ؟
گفتم سرخی لب هایت را از من میگیرند !
دیدی جانا...؟
حتی اِسپند هایی هم که سفارش کرده بودم دود کنی،
آن تخم مرغی که قرار شد وسط کوچه بترکانی
و بر هرچه حسود است لعنت بفرستی افاقه نکرد ...!
چشمی نبود که ببیند من و تو چقدر به هم می آمدیم ...
تهران چشم نداشت ...
اصلا همین بخل و حسد اورا آلوده کرد !
بیهوده دود ماشین های بیچاره را بهانه کردند!
ما چقدر بهم می آمدیم ،
و این شهر سیاه چقدر حسود بود !
هر کجا هستی دعایی زیر لب نجوا کن ...
شاید تهران دستش را از سرما بردارد !
خدا را چه دیدی ...!
#زهرا_مصلح
#لعنت_به_تهران_بدون_تو
۱.۷k
۰۲ خرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.