دریاچه عشق p2
دریاچه عشق p2
لی سوو رو رسوندیم و به
شرکت حرکت کردیم از ته مو
پرسیدم
ا/ت : حالا این جلسه موضوعش چیه؟
ته مو : شرکت مقابل میخواد 50%
سهام شرکت رو بخره
ذهن ا/ت
واووووو 50 درصد خیلی زیاده این یه
موفقیت بزرگ برا شرکته
همون موقع ته مو گفت
ته مو : اسم شرکت مقابل GO TOP هست
رئیس شرکت کیم تهیونگ 28 ساله و دست راستش
جونگ کوک 25 ساله و وکیلش پارک جیمین 27 ساله است
سوالی هست؟
ا/ت : نه ممنون
رسیدیم شرکت
ته مو : لعنت بهش دیر کردیم
ا/ت : از کجا میدونی شاید هنوز نیومده
ته مو : احمق ماشینش ( به ماشین اشاره کرد)
ا/ت : ای وای حرف نزن بدو بریم
خیلی سریع دویدیم وارد شرکت شدیم
برای سریع رسیدن تند تند از پله ها بالا رفتیم
رسیدیم در زدیم و وارد شدیم
پدر داشت باهاشون صحبت می کرد
ا/ت : سلام
ته مو : سلام
پدر : خیلی زود اومدین ( طعنه زد خیلی دیر رسیدن)
تهیونگ جیمین و جونگ کوک نیش خند زدن
پدر اونارو به من معرفی کرد
جلسه شروع شد یعنی یک حرفای کسل کننده ای میزدن
که نگو
اما قسمت بدش اینه که فقط جیمین حواسش به جلسه
بود تهیونگ و جونگ کوک به من نگاه میکردن
ذهن تهیونگ
واووووو چه دختر جذابی خیلی خوشگله
یعنی چند سالشه
ذهن جونگ کوک
خیلی خوشگله ای کاش اینجا کار کنه چون از
فردا منم اینجا کار میکنم هر روز میبینمش
اتمام جلسه
از زبان ا/ت
همه باهم خداحافظی کردند که گوشیم زنگ خورد
سه این بود ( سه این دوست صمیمی ا/ت 21 ساله)
جواد دادم
ا/ت +
سه این -
+سلام جانم
- سلام جیگر کجایی
+ شرکت
- کاری داری
+ نه
- میای بریم کافه
+ آره
- کجا بریم
+ کافه شکلات
- اوک میبینمت
- بای
+ باب بیب
رفتم به سمت کافه
ذهن تهیونگ
شنیدم داره با دوستش حرف میزنه میخوان برن کافه شکلات
چه فرصت خوبی........
از زبان ا/ت
ا/ت : آها بالاخره رسیدم
سه اینو دیدم که اونجا با یه پسره که شبیه جیمینه نشسته
رفتم تو که دیدم اون خود جیمینه سلام کردم و نشستم
منو جیمین خیلی با تعجب به هم نگاه میکردیم که
گارسون اومد گفت : چی میل دارین؟
ا/ت : یه کیک شکلاتی کوچیک با قهوه تلخ
سه این : اسپرسو
جیمین : اسپرسو
10 دقیقه بعد سفارشات اومد
مشغول خوردن بودیم که از سه این پرسیدم
ا/ت : خب خب شما دوتا...... باهم....... تو کافه... چی کار میکنین؟
سه این : ام... م.... ما... اوففف ما قرار میزاریم 🙁
من بلند شدم دستمو محکم گذاشتم رو میز خیلی آروم اما
عصبی از سه این پرسیدم : از کِی؟
جیمین : سه ماه
ا/ت : چی 😳😤😯سه.... ماهه..... قرا... ر... میزارین
و تو اینو الان به من میگی سه این!!؟
سه این : ببخشید نمیدونستم چطوری بگم
صدای در اومد من مجدد نشستم که دیدم تهیونگ اومد
پرسید
تهیونگ : جیمین تو با ا/ت قرار میزاری!!؟ 😳
ا/ت : چی؟
سه این : چی؟
جیمین : چی؟
پارت بعد خیلی خوبه تازه داستان جالب میشه
لی سوو رو رسوندیم و به
شرکت حرکت کردیم از ته مو
پرسیدم
ا/ت : حالا این جلسه موضوعش چیه؟
ته مو : شرکت مقابل میخواد 50%
سهام شرکت رو بخره
ذهن ا/ت
واووووو 50 درصد خیلی زیاده این یه
موفقیت بزرگ برا شرکته
همون موقع ته مو گفت
ته مو : اسم شرکت مقابل GO TOP هست
رئیس شرکت کیم تهیونگ 28 ساله و دست راستش
جونگ کوک 25 ساله و وکیلش پارک جیمین 27 ساله است
سوالی هست؟
ا/ت : نه ممنون
رسیدیم شرکت
ته مو : لعنت بهش دیر کردیم
ا/ت : از کجا میدونی شاید هنوز نیومده
ته مو : احمق ماشینش ( به ماشین اشاره کرد)
ا/ت : ای وای حرف نزن بدو بریم
خیلی سریع دویدیم وارد شرکت شدیم
برای سریع رسیدن تند تند از پله ها بالا رفتیم
رسیدیم در زدیم و وارد شدیم
پدر داشت باهاشون صحبت می کرد
ا/ت : سلام
ته مو : سلام
پدر : خیلی زود اومدین ( طعنه زد خیلی دیر رسیدن)
تهیونگ جیمین و جونگ کوک نیش خند زدن
پدر اونارو به من معرفی کرد
جلسه شروع شد یعنی یک حرفای کسل کننده ای میزدن
که نگو
اما قسمت بدش اینه که فقط جیمین حواسش به جلسه
بود تهیونگ و جونگ کوک به من نگاه میکردن
ذهن تهیونگ
واووووو چه دختر جذابی خیلی خوشگله
یعنی چند سالشه
ذهن جونگ کوک
خیلی خوشگله ای کاش اینجا کار کنه چون از
فردا منم اینجا کار میکنم هر روز میبینمش
اتمام جلسه
از زبان ا/ت
همه باهم خداحافظی کردند که گوشیم زنگ خورد
سه این بود ( سه این دوست صمیمی ا/ت 21 ساله)
جواد دادم
ا/ت +
سه این -
+سلام جانم
- سلام جیگر کجایی
+ شرکت
- کاری داری
+ نه
- میای بریم کافه
+ آره
- کجا بریم
+ کافه شکلات
- اوک میبینمت
- بای
+ باب بیب
رفتم به سمت کافه
ذهن تهیونگ
شنیدم داره با دوستش حرف میزنه میخوان برن کافه شکلات
چه فرصت خوبی........
از زبان ا/ت
ا/ت : آها بالاخره رسیدم
سه اینو دیدم که اونجا با یه پسره که شبیه جیمینه نشسته
رفتم تو که دیدم اون خود جیمینه سلام کردم و نشستم
منو جیمین خیلی با تعجب به هم نگاه میکردیم که
گارسون اومد گفت : چی میل دارین؟
ا/ت : یه کیک شکلاتی کوچیک با قهوه تلخ
سه این : اسپرسو
جیمین : اسپرسو
10 دقیقه بعد سفارشات اومد
مشغول خوردن بودیم که از سه این پرسیدم
ا/ت : خب خب شما دوتا...... باهم....... تو کافه... چی کار میکنین؟
سه این : ام... م.... ما... اوففف ما قرار میزاریم 🙁
من بلند شدم دستمو محکم گذاشتم رو میز خیلی آروم اما
عصبی از سه این پرسیدم : از کِی؟
جیمین : سه ماه
ا/ت : چی 😳😤😯سه.... ماهه..... قرا... ر... میزارین
و تو اینو الان به من میگی سه این!!؟
سه این : ببخشید نمیدونستم چطوری بگم
صدای در اومد من مجدد نشستم که دیدم تهیونگ اومد
پرسید
تهیونگ : جیمین تو با ا/ت قرار میزاری!!؟ 😳
ا/ت : چی؟
سه این : چی؟
جیمین : چی؟
پارت بعد خیلی خوبه تازه داستان جالب میشه
۱۴.۱k
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.