عشق یهویی¹¹
عشقیهویی¹¹
(سوپرایزززززز😂❤️حال کردین؟)
*ویو داخل بار*
اتویو
هوممم بوی الکل میخورد بهم حالم بهم میخورد...اخه سوسکتوله هاا چرا انقد اینجا سیگار میکشینن؟
لیسا ـ تو فکری
ات ـ هوم دارم این سوسکتوله هارو فش میدم
تهیونگ ـ منو میگی؟
ات ـ چشمام چپه؟تورو نمیگم
تهیونگ ـ اها(منو معلمام همینیمممم😂)
جنی ـ یوهوووو الکل ما اومدیممم بعد از ده قرن بعددددددددددد
ات ـ هوی خانم یواش یواش*خنده*(با ریتم اون اهنگه بخونین😂)
جنی ـ چشمممممم
رزی ـ یوهوهووووووو
ات ـ نمیری یوقت
رزی ـ نترس من گربم ⁹تا جون دارم
ات ـ عه فقد ⁹تا جون داری؟ من ¹¹تا جون دارم
جنی ـ کسی درباره ی جون حرف میزنه؟
ات ـ بعلههه
جنی ـ من ¹⁴تا جون ندارم
ات ـ منطقی...اقاااا ی ویسکی ۶۰ درصد
اقاهه ـ چشم الان میارم
تهیونگویو
ات خیلی سکشی شده بود(منو چ ب این حرفا..)
هوففف تهیونگ خودتو جمو جور کنننن
فک کنم..فک کنم عاشـ...
ات ـ هوشششش حواست کجاس؟
تهیونگ ـ بارون...چیزه داشتم فک میکردم
ات ـ اها..میای جرأت حقیقت؟
تهیونگ ـ اره
کوکویو
داشتیم بازی میکردیم ک افتاد ب منو ات
کوک ـ جرأت یا حقیقت؟
ات ـ جرأت
همه بجز ات و تهیونگ ـ اوووووووو(مرض اووو😐)
کوک ـ پاشو منو ببوس
ات ـ اها اوکـ... چی چی جانممم؟!؟
کوک ـ پاشو...منو...ببوس..*تیکه تیکه گفت*
ات ـ از لپت دیگه؟
کوک ـ نخیر..
ات ـ ایبابا..چ گیری کردیما
اتویو
پاشدم رفتم سریع بوسیدمش و اومدم(اقا خیلی هندی شد🤏🏻😔)
خلاصه بازی کردیمو تموم شد
جنی کاملااا مست بود و من میترسیدم لو بده
چون دخترا میگفتن سابقه ی همچین موردی رو داره(مگه دزده؟😂)
جنی ـ من میرم دسشویی*مست*
ات ـ بیام باهات
جنی ـ ار...اره*مست*
ات ـ ذلیل نشی هیی...پاشو خرس گنده
جنی ـ هوممممم
ات ـ مرضض
بلاخره رف دسشویی
من دم در وایساده بودم و منتظر جنی بودم
دیدم یکی داره حرکت خفنی میزنه پس رفتم نگاش کنم
تقریبا ⁵مین گذشت ولی جنی نیومد
رفتم داخل دسشویی دیدم ی پسره داره ب جنی دس درازی میکنه
ات ـ هوششس چخبرته؟
پسره ـ هوممم..ب تو چه؟
ات ـ ب من چه؟ الان نشونت میدم
رفتم زدم دربو داغونش کردم(بروسلیییی)
جنی داشت گریه میکرد
ات ـ اروم باشش..بیا بغلمم
جنی ـ هقققق مرسی اتت*مست*
ات ـ خاهش میکنم..بیا بریم بچها نگران میشن
ــ
سوپرایزو حال کردین؟😂
(سوپرایزززززز😂❤️حال کردین؟)
*ویو داخل بار*
اتویو
هوممم بوی الکل میخورد بهم حالم بهم میخورد...اخه سوسکتوله هاا چرا انقد اینجا سیگار میکشینن؟
لیسا ـ تو فکری
ات ـ هوم دارم این سوسکتوله هارو فش میدم
تهیونگ ـ منو میگی؟
ات ـ چشمام چپه؟تورو نمیگم
تهیونگ ـ اها(منو معلمام همینیمممم😂)
جنی ـ یوهوووو الکل ما اومدیممم بعد از ده قرن بعددددددددددد
ات ـ هوی خانم یواش یواش*خنده*(با ریتم اون اهنگه بخونین😂)
جنی ـ چشمممممم
رزی ـ یوهوهووووووو
ات ـ نمیری یوقت
رزی ـ نترس من گربم ⁹تا جون دارم
ات ـ عه فقد ⁹تا جون داری؟ من ¹¹تا جون دارم
جنی ـ کسی درباره ی جون حرف میزنه؟
ات ـ بعلههه
جنی ـ من ¹⁴تا جون ندارم
ات ـ منطقی...اقاااا ی ویسکی ۶۰ درصد
اقاهه ـ چشم الان میارم
تهیونگویو
ات خیلی سکشی شده بود(منو چ ب این حرفا..)
هوففف تهیونگ خودتو جمو جور کنننن
فک کنم..فک کنم عاشـ...
ات ـ هوشششش حواست کجاس؟
تهیونگ ـ بارون...چیزه داشتم فک میکردم
ات ـ اها..میای جرأت حقیقت؟
تهیونگ ـ اره
کوکویو
داشتیم بازی میکردیم ک افتاد ب منو ات
کوک ـ جرأت یا حقیقت؟
ات ـ جرأت
همه بجز ات و تهیونگ ـ اوووووووو(مرض اووو😐)
کوک ـ پاشو منو ببوس
ات ـ اها اوکـ... چی چی جانممم؟!؟
کوک ـ پاشو...منو...ببوس..*تیکه تیکه گفت*
ات ـ از لپت دیگه؟
کوک ـ نخیر..
ات ـ ایبابا..چ گیری کردیما
اتویو
پاشدم رفتم سریع بوسیدمش و اومدم(اقا خیلی هندی شد🤏🏻😔)
خلاصه بازی کردیمو تموم شد
جنی کاملااا مست بود و من میترسیدم لو بده
چون دخترا میگفتن سابقه ی همچین موردی رو داره(مگه دزده؟😂)
جنی ـ من میرم دسشویی*مست*
ات ـ بیام باهات
جنی ـ ار...اره*مست*
ات ـ ذلیل نشی هیی...پاشو خرس گنده
جنی ـ هوممممم
ات ـ مرضض
بلاخره رف دسشویی
من دم در وایساده بودم و منتظر جنی بودم
دیدم یکی داره حرکت خفنی میزنه پس رفتم نگاش کنم
تقریبا ⁵مین گذشت ولی جنی نیومد
رفتم داخل دسشویی دیدم ی پسره داره ب جنی دس درازی میکنه
ات ـ هوششس چخبرته؟
پسره ـ هوممم..ب تو چه؟
ات ـ ب من چه؟ الان نشونت میدم
رفتم زدم دربو داغونش کردم(بروسلیییی)
جنی داشت گریه میکرد
ات ـ اروم باشش..بیا بغلمم
جنی ـ هقققق مرسی اتت*مست*
ات ـ خاهش میکنم..بیا بریم بچها نگران میشن
ــ
سوپرایزو حال کردین؟😂
۱۶.۰k
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.