پارت 3 تنفر تا عشق
پارت 3 تنفر تا عشق
💜Diana
تم بالا دیدم بچه ها دارن فیلم ترسناک می بینن و کلی خوراکی می خورن
داد زدم: چشم منو دور دیدین بدون من فیلم ترسناک می بینین؟
مهدیس در حالیکه تخمه می خورد گفت؛: حاجی محراب گفت
مهشاد هم درحال تخمه خوردن بود که سمت من بشکنی زدو گفت:راست می گه خود بد فازمون گفت
و برگشت سمت تلویزیون
صدای تق تق تخمه خوردن بچه ها بیشتر شد که به تلویزیون نگاه کردم فیلم جای ترسناکش بود همونجا جلو در نشستم و نگاه کردم
نیکا هم نشست
بعد از تموم شدن فیلم
با داد جیغی فرم گفتم: محرابببب
ولی محراب اصن خواب بود
دمپایی روفرشیرکه کنارم بودو سفید و دمپایی خودمو مورد علاقم بودو برداشتم رغستی روش یه جغد بنفش داشت و اون یکی لنگش برعکس جغد سفید پشتش بنفش
مهشاد و مهدیس و نیکا و اتوسا و پانیذ و رومینا دور هم حلقه زده بودن میرفتن بالا پایین بشکن می زدنو میگفتن؛: محراب میره رو ابرو همدم مرده ها شع
و پانیذ و مهدیس و مهشاد ادمشو می خوندن
رفتم سمت محراب دور حلقه بچه ها منو محراب می دویدیم که اخر گرفتمشو یه فص کتک نصارش کردم و نفص پفص می زدن
مهشاد: دلم خونک شد دمت گرم
پانیذ: نگو دلم
دخترابه جز دیا: بگو دلمون
و بعد خندیدن
محراب با سرفه : اخ دلم (با کش گفت)
دخترا: درد حقته
دیا: بقیه پسرا کوشن
پانیذ: دارن فیفا بازی می کنن
دیا: وای اینا بمیرنم دست از فیفا بر نمی دارن میگن کنار کفنشون تلویزیون و اینا بزارن که بتونه روحشون فیفا بازی کنه
پانیذ،: حق مخصوصا ارسلان وامیر انک( منظورش امیر انکا بچه ها صداش می کنن امیر انک)
اخم درشتی نصار پانیذ کردم که فهمید از ارسلان بدم که جه ارز کنم متنفرم و فهمید باید کفه مرگشو لال مونی بگیره
من: اون وقت چرا محرتب نرفت؟؟؟
لایک یادتون نره لایکا به 5 برسه پارت میزارم
💜Diana
تم بالا دیدم بچه ها دارن فیلم ترسناک می بینن و کلی خوراکی می خورن
داد زدم: چشم منو دور دیدین بدون من فیلم ترسناک می بینین؟
مهدیس در حالیکه تخمه می خورد گفت؛: حاجی محراب گفت
مهشاد هم درحال تخمه خوردن بود که سمت من بشکنی زدو گفت:راست می گه خود بد فازمون گفت
و برگشت سمت تلویزیون
صدای تق تق تخمه خوردن بچه ها بیشتر شد که به تلویزیون نگاه کردم فیلم جای ترسناکش بود همونجا جلو در نشستم و نگاه کردم
نیکا هم نشست
بعد از تموم شدن فیلم
با داد جیغی فرم گفتم: محرابببب
ولی محراب اصن خواب بود
دمپایی روفرشیرکه کنارم بودو سفید و دمپایی خودمو مورد علاقم بودو برداشتم رغستی روش یه جغد بنفش داشت و اون یکی لنگش برعکس جغد سفید پشتش بنفش
مهشاد و مهدیس و نیکا و اتوسا و پانیذ و رومینا دور هم حلقه زده بودن میرفتن بالا پایین بشکن می زدنو میگفتن؛: محراب میره رو ابرو همدم مرده ها شع
و پانیذ و مهدیس و مهشاد ادمشو می خوندن
رفتم سمت محراب دور حلقه بچه ها منو محراب می دویدیم که اخر گرفتمشو یه فص کتک نصارش کردم و نفص پفص می زدن
مهشاد: دلم خونک شد دمت گرم
پانیذ: نگو دلم
دخترابه جز دیا: بگو دلمون
و بعد خندیدن
محراب با سرفه : اخ دلم (با کش گفت)
دخترا: درد حقته
دیا: بقیه پسرا کوشن
پانیذ: دارن فیفا بازی می کنن
دیا: وای اینا بمیرنم دست از فیفا بر نمی دارن میگن کنار کفنشون تلویزیون و اینا بزارن که بتونه روحشون فیفا بازی کنه
پانیذ،: حق مخصوصا ارسلان وامیر انک( منظورش امیر انکا بچه ها صداش می کنن امیر انک)
اخم درشتی نصار پانیذ کردم که فهمید از ارسلان بدم که جه ارز کنم متنفرم و فهمید باید کفه مرگشو لال مونی بگیره
من: اون وقت چرا محرتب نرفت؟؟؟
لایک یادتون نره لایکا به 5 برسه پارت میزارم
۱.۳k
۰۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.