"عشق یک طرفه" (pt⁹)
#پارت9
جیمین=صبح بخیر
هیانگ=صبح توهم بخیر{خودمونی}
ات=هیانگگ{اروم خیلی کم صدا}
جیمین=*لبخند
جیمین=همونطور که میدونین تا 5 دیقه دیگه امتحان شیمیتون شروع میشه پس از هم فاصله بگیرن و طبق معمول کتابی رو میز نباشه
هیانگ=ات برو سر میز
خودمو کشوندمو رفتم سره میز
مین هی=ات!چیزی خوندی؟
ات=نچ
مین هی=هی هیانگ تو چی؟
هیانگ=من خودم نیاز به تغلب دارم
مین هی=پوففف
جیمین=اگه سره امتحان حرف بزنین برگه رو میگیرم
ات=کصخند-
جیمین=کیم ات و کیم تهیونگ؟
ات و تهیونگ=بله
جیمین=بیا برگه هارو پخش کن
ات=چشم
هیانگ=خودش داره پا میده{ذوقق}
ات=به تهیونگم پا میده؟
هیانگ=اوهوی
بلند شدمو رفتم برگه هارو گرفتم
ات=مطمعنی اسونه؟
جیمین=اومم
برگه هارو بین بچه ها پخش کردم و رفتم سره جام نشستم
{1_نیم واکنش کاهش و اُکسایش سلول سوختیه روی_منیزیم را بنوسید}
واتتتت؟
این چیه؟
فیلسوفم نمیتونه جوابشو بده
کجاش اسونه؟
اگه اسونش اینه سختش چیه؟
ات=هیانگ{اروم}
سرشو کرد طرفم
بهش اشاره کردم سوال یک چی میشه
شونه هاشو انداخت بالا{نمیدونم}
هوففف
نشستم سوالایی رو که یاد داشتم نوشتم یلد نبودم ولی خب تا جایی که تونستم مخمو به کار انداختم
داشتم از رو جلویی نگاه میکردم که جیمین از رو صندلی پاشد
تو کلاس میچرخید حواسشم خیلی به من بود میدونست هیچی نخوندم و میخوام تغلب کنم
همه سراشون تو برگه هایه خودشون بود
رفتو نشست
از زیر میز یه چیزی بهم با دست خورد
سرمو اوردم پایین دیدم دسته مین هیه برگه رو ازش گرفتم
به دوروبر نگاه کردم که کایسو بم چشمک زد از اونطرفه کلاس
وات؟کی فکرشو میکرد کایسو از اونطرفه کلاس برام تغلب برسونه
برگه رو باز کردم
داشتم جواب میدادم که جیمین دوباره پاشد واسه گشت زنی
ای به خشکی شانس زود برگه رو تو دستم مچاله کردمو پایین گرفتم
...
فقطو فقط اخرین سوالو مونده بودم بیشتره بچه ها جواب داده بودنو بیرون بودن حتی تهیونگ😒
یه نگاهه سرسع به کلاس انداختم
من بودم مین هی بود کایسو و یونجینو چندتا از بچه ها
جیمین=بچه ها وقت داره تموم میشه سریع تر برگه هاتونو بدین.
مین هی=هی ات!{اروم}
مین هی=بگیر!
از پایین یه برگه بهم داد
(کایسو=کدوم سوالو موندی؟)
با اشاره از زیر میز بش نشون دادم که...
جیمین=صبح بخیر
هیانگ=صبح توهم بخیر{خودمونی}
ات=هیانگگ{اروم خیلی کم صدا}
جیمین=*لبخند
جیمین=همونطور که میدونین تا 5 دیقه دیگه امتحان شیمیتون شروع میشه پس از هم فاصله بگیرن و طبق معمول کتابی رو میز نباشه
هیانگ=ات برو سر میز
خودمو کشوندمو رفتم سره میز
مین هی=ات!چیزی خوندی؟
ات=نچ
مین هی=هی هیانگ تو چی؟
هیانگ=من خودم نیاز به تغلب دارم
مین هی=پوففف
جیمین=اگه سره امتحان حرف بزنین برگه رو میگیرم
ات=کصخند-
جیمین=کیم ات و کیم تهیونگ؟
ات و تهیونگ=بله
جیمین=بیا برگه هارو پخش کن
ات=چشم
هیانگ=خودش داره پا میده{ذوقق}
ات=به تهیونگم پا میده؟
هیانگ=اوهوی
بلند شدمو رفتم برگه هارو گرفتم
ات=مطمعنی اسونه؟
جیمین=اومم
برگه هارو بین بچه ها پخش کردم و رفتم سره جام نشستم
{1_نیم واکنش کاهش و اُکسایش سلول سوختیه روی_منیزیم را بنوسید}
واتتتت؟
این چیه؟
فیلسوفم نمیتونه جوابشو بده
کجاش اسونه؟
اگه اسونش اینه سختش چیه؟
ات=هیانگ{اروم}
سرشو کرد طرفم
بهش اشاره کردم سوال یک چی میشه
شونه هاشو انداخت بالا{نمیدونم}
هوففف
نشستم سوالایی رو که یاد داشتم نوشتم یلد نبودم ولی خب تا جایی که تونستم مخمو به کار انداختم
داشتم از رو جلویی نگاه میکردم که جیمین از رو صندلی پاشد
تو کلاس میچرخید حواسشم خیلی به من بود میدونست هیچی نخوندم و میخوام تغلب کنم
همه سراشون تو برگه هایه خودشون بود
رفتو نشست
از زیر میز یه چیزی بهم با دست خورد
سرمو اوردم پایین دیدم دسته مین هیه برگه رو ازش گرفتم
به دوروبر نگاه کردم که کایسو بم چشمک زد از اونطرفه کلاس
وات؟کی فکرشو میکرد کایسو از اونطرفه کلاس برام تغلب برسونه
برگه رو باز کردم
داشتم جواب میدادم که جیمین دوباره پاشد واسه گشت زنی
ای به خشکی شانس زود برگه رو تو دستم مچاله کردمو پایین گرفتم
...
فقطو فقط اخرین سوالو مونده بودم بیشتره بچه ها جواب داده بودنو بیرون بودن حتی تهیونگ😒
یه نگاهه سرسع به کلاس انداختم
من بودم مین هی بود کایسو و یونجینو چندتا از بچه ها
جیمین=بچه ها وقت داره تموم میشه سریع تر برگه هاتونو بدین.
مین هی=هی ات!{اروم}
مین هی=بگیر!
از پایین یه برگه بهم داد
(کایسو=کدوم سوالو موندی؟)
با اشاره از زیر میز بش نشون دادم که...
۳۵.۴k
۱۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.