"عشق یک طرفه" (pt⁷)
#پارت7
از خواب بیدار شدم صورتمو شستم
اماده شدمو رفتم سر میز
ات= صب بخیر
همشون بهم یه صب بخیری گفتن
اما...
تهیونگ چرا نیست؟!
نشستم سر میز
ات=تـتهیونگ کجاست؟!
ب ات=سر صبح دیدم اماده شده بود زد بیرون
ات=صبح زود؟
ات=اما کلاس یک و نیم ساعته دیگه شروع میشه
م ات= گفت که زود میره تا تو کتابخونه درس بخونه
ات=کتابخونه؟ اها باشه
ات=خب من چجوری برم الان؟ماشینم تو پارکینگه کالجه
ب جیمین= من شنیدم کالج جیمین با تو یکیه پس جیمین میتونه برسونتت مگه نه جیمین؟
جیمین=عااعم...البته...چرا که نه؟
ب جیمین=خوبه
روشو کرد به من یکم اومد جلو
جیمین=من میرم اماده میشم تا اون موقع تو صبحانتو تموم کن
ات=اوم باشه
...
صبحانمو تموم کردم رفتم تو حیاط
واوو عجب ماشینی
منتظر تو ماشین نشسته بود
سوار شدم
ات=بریم
استارت زدو حرکت کردیم
...
دیشب چیشد؟چرا تهیونگ امروز صبحه زود رفت کالج؟چیشده؟چرا از هیچی خبر ندارم؟
جیمین=عامم...چیزی شده؟
ات=هوم؟
جیمین=میگم اتفاقی افتاده؟
ات=عا نه فقط یکم واسه امتحان استرس دارم
جیمین=سخت نیست
ات=از کجا میدونی؟
جیمین= سوالا رو من طرح کردم اونوقت از کجا میدونم؟
ات=اهااان یادم نبود استاده این ترمی
جیمین=اوم پس استرس نداشته باش
ات=کی وقت کردی سوال طرح کنی؟
جیمین=دیشب تمومش کردم
ات=اها
...
جیمین=رسیدیم
ات=عااو
از ماشین پیاده شدیم
ات=هوم؟چرا اینجوری نگاه میکنن؟
جیمین=حتما براشون عجیبه که یه دانشجو با استادش از یه ماشین پیاده میشه
ات=از نظره من اصلن عجیب نیست
رفتم داخله کالج با چشام دنباله تهیونگ میگشتم اما پیداش نمیکردم حتی جونگ کوکم اینجا نبود!
...
از خواب بیدار شدم صورتمو شستم
اماده شدمو رفتم سر میز
ات= صب بخیر
همشون بهم یه صب بخیری گفتن
اما...
تهیونگ چرا نیست؟!
نشستم سر میز
ات=تـتهیونگ کجاست؟!
ب ات=سر صبح دیدم اماده شده بود زد بیرون
ات=صبح زود؟
ات=اما کلاس یک و نیم ساعته دیگه شروع میشه
م ات= گفت که زود میره تا تو کتابخونه درس بخونه
ات=کتابخونه؟ اها باشه
ات=خب من چجوری برم الان؟ماشینم تو پارکینگه کالجه
ب جیمین= من شنیدم کالج جیمین با تو یکیه پس جیمین میتونه برسونتت مگه نه جیمین؟
جیمین=عااعم...البته...چرا که نه؟
ب جیمین=خوبه
روشو کرد به من یکم اومد جلو
جیمین=من میرم اماده میشم تا اون موقع تو صبحانتو تموم کن
ات=اوم باشه
...
صبحانمو تموم کردم رفتم تو حیاط
واوو عجب ماشینی
منتظر تو ماشین نشسته بود
سوار شدم
ات=بریم
استارت زدو حرکت کردیم
...
دیشب چیشد؟چرا تهیونگ امروز صبحه زود رفت کالج؟چیشده؟چرا از هیچی خبر ندارم؟
جیمین=عامم...چیزی شده؟
ات=هوم؟
جیمین=میگم اتفاقی افتاده؟
ات=عا نه فقط یکم واسه امتحان استرس دارم
جیمین=سخت نیست
ات=از کجا میدونی؟
جیمین= سوالا رو من طرح کردم اونوقت از کجا میدونم؟
ات=اهااان یادم نبود استاده این ترمی
جیمین=اوم پس استرس نداشته باش
ات=کی وقت کردی سوال طرح کنی؟
جیمین=دیشب تمومش کردم
ات=اها
...
جیمین=رسیدیم
ات=عااو
از ماشین پیاده شدیم
ات=هوم؟چرا اینجوری نگاه میکنن؟
جیمین=حتما براشون عجیبه که یه دانشجو با استادش از یه ماشین پیاده میشه
ات=از نظره من اصلن عجیب نیست
رفتم داخله کالج با چشام دنباله تهیونگ میگشتم اما پیداش نمیکردم حتی جونگ کوکم اینجا نبود!
...
۴۹.۱k
۰۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.