لالالالا بخواب باز قصه ای نو

لالالالا بخواب باز قصه ای نو
بازم گریه مال من خنده از تو
بازم میخوام بخونم از جدایی
بازم پیش کن دو تا چشمای نازو

لالالالا بخواب دنیا همینه
تموم قصه هام مونده توسینه
تموم شعر هام از زندگی بود
ندونستم که مرگ هم در کمینه

لالالالا بخواب تاریکی رازه
میخوام گریه کنم چون شب درازه
همه دشمن شدن با این دل ما
بذار این روزگار با ما نسازه

لالا لالا بخواب مهتاب بیداره
نمی دونی که مهتاب غصه داره
تموم آسمون پر ستارست
ولی مهتاب نداره یک ستاره

لالالالا بخواب شب رفته دیره
دل ما که از این زمونه سیره
بیا برگرد ، نرو ، تنهام نذار تو
نذار این دل بدون تو بمیره

لالالالا بخواب اون بر می گرده
نمی خوام بدونی دنیا نامرده
همه گشتن سلطان یا که ارباب
ولی تنها دل ما گشته برده

لالالالا بخواب شب در سکوته
دلم گسته تهی از گل و بوته
دل من این قدر تاریک و سرده
گمونم که شبیه دشت لوته

لالا لالا بخواب اشکم در اومد
نمی دونم چرا عشقم نیومد
تمام روز چشم من به در بود
دیگه چشمم حوصلش سر اومد

لالالالا بخواب زندگی سخته
توی دلم دارم میگم نرفته
واست خوندم هزار تا صلوات رو
واست روزه گرفتم کل هفته

لالا لالا بخواب عاقبت اینه
خدا داره دوتامون رو میبینه
بیا تا که قسم بدم خدا رو
به هر چی آدم خوب رو زمینه

لالا لالا بخواب تب دارم امشب
گمونم که منم می میرم امشب
تنم در آتش سوزه نگاته
خودت می دونی که دلگیرم امشب

لالا لالا بخواب قصه تموم شد
بخواب که این دلم یکم آروم شد
نمی خواستم که از دل من بگویم
نمی دانم چرا این قصه شوم شد
دیدگاه ها (۹)

نازنین آیا تو اشکم را به شبها دیده ای ؟آه سرد و پر غمم را رو...

ای عشق نگویم که به جای خوشم اندازیکبار دگر در تف آن آتشم اند...

برایش نوشتم "به امید دیدار" . نه فقط برای او ! برای همه این ...

.چشم‌های تو چه زیباست خدا رحم کندماه هم محو تماشاست خدا رحم ...

پارت : ۳۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط