دخترباز

#دختر_باز #12

کوک ماشین رو داخل پارکینگ پارک کرد
و همه از ماشین پیاده شدن لونا زودتر از. هم ه به سمت در امارت رفت و وارد شد کوک هم خواست به سمت در امارت بره که
/هی کوک!
_سوئیچ رو ماشینه(و به راهش ادامه دارد
/اوکی
کوک وارد امارت شد وبه سمت اتاق رفت و در رو باز کرد. خواست وارد اتاق بشه که با دیدن صحنه رو به روش دوباره در رو بست
لونا داشت لباس عوض می‌کرد (با لباس زیر بود) و چون پشت به در اتاق ایستاده بود متوجه ی کوک نشد
و بعد از حدود 5 دیقه در زد و وارد اتاق شد
لونا
یه چند دقیقه بعد از اینکه لباس های جونگ کوک رو تنم کردم جونگ کوک هم وارد اتاق شد(همون لباسه دیشب پوشیده بود)
روی تختش دراز کشیدم و خودمو با گوشی مشغول کردم کوک هم لباس هاش رو تو حموم با لباس راحت عوض کرد و
_راستی
منتظر نگاهش کردم
_نمیخوام جونگ سوک از شرطی گذاشتیم با خبر شه
در یهو باز شد و جونگ سوک با جعبه لباس عروس و لباس هایی که برای جشن انتخاب کرده بودیم وارد اتاق شد و وسیله ها رو گوشه ای از اتاق گذاشت و به سمت ما برگشت و
/چه شرطی غذیه چیه؟که من نباید بفهمم؟
_فضول خان در بلد نیستی بزنی؟
جونگ سوک به وسیله هایی که دستش بود اشاره کرد
/دستم بند بود. نگفتی غذیه چیه؟
کوک به سمتش رفت و همینطور که به سمت در هلش میداد گفت
_عجیبه مامان بهت یاد نداده نباید توی زندگی شخصی دو نفر دخالت کرد؟ راه خروجی هم از این وره برادر گرامی دفعه بعد هم خواستی بیای تو اتاق در بزن
لونا از روی تخت بلند شد و به سمتش ن رفت
+هعی کوک ولش کن چرا از اتاق بیرونش میکنی?
_اتاق خودمه میخوام بیرونش کنم مشکلی داری عزیزم؟

جونگ سوک که حالا بیرون از اتاق بود خوست چیزی بگه که کوک در رو بست
ادامه دارد...
شرط نداره چون یدونه کمتر گذاشتم😂
دیدگاه ها (۳)

#دختر_باز #11طبقه ی بالا ی پاساژ لباس مردونه بود بعد از اینک...

سلام بروبچ😊👋🏻چطور مطورین؟❤️ چه کردین با امتحانات؟ 🤔 چون امتح...

Part ¹²⁷ا.ت ویو:با صدای جونگ کوک از فکر بیرون اومدم..ا.ت:چیز...

رمان عشق و نفرت جنبه ندارید لطفاً نخونیدپارت۸ویو ات : ما رفت...

Part ¹³⁰ا.ت ویو:انگشتر رو برداشتم و داخل انگشتم کردم..دستم ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط