دل به قربانی شدن با رفتنش محکوم بود

دل به قربانی شدن با رفتنش محکوم بود
آخرش رفت و همین از اوّلش معلوم بود

آخر هر وصل فصلی بوده همّیشه ولی
آن همه از عشق گفتن ها تمامش شوم بود

هر گناهی بود و هر جرمی به پای دل نوشت
ناله کرد آوار تلخم را که در حلقوم بود

آن دلیل رفتنش با یک دو خط شعر و شعار
عذر بدتر از گناهی گنگ و نامفهوم بود

داستان عشق جاویدانِ در افسانه ها
غصّه ی لیلی و مجنون قصّه ای موهوم بود

بیت بیت این وصیّت را دل مجنون نوشت
بعد هر دیوانگی دیوانگی مرسوم بود

یک غزل یک سینه غم یک شاهد بی مدّعا
یادگار و شاهدی از شاعری مرحوم بود

#علی_نیاکوئی_لنگرودی
دیدگاه ها (۱)

ﺟﺒﺮﯾﯿﻠﻢ ﭘﺮ ﺯﺩ ﺍﺯ ﺑﺎﻣﻢ ﺑﻪ ﺑﺎﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼﯾﺎﺭ ﻏﺎﺭﻡ ﺭﻓﺘﻪ ﺩﺭ ﺑﯿﺖ ﺍﻟﺤﺮﺍ...

باز هم قصه ی، من قصه ی کم حوصله هاستدردل می کنم این بار که و...

کلماتم را در جوی سحر می‌شویم لحظه‌هایم را در روشنی باران‌ها ...

آتش بزن این قافیه ها سوختنی استاین شعر پُر از یاد تو آتش زدن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط