دل به قربانی شدن با رفتنش محکوم بود
دل به قربانی شدن با رفتنش محکوم بود
آخرش رفت و همین از اوّلش معلوم بود
آخر هر وصل فصلی بوده همّیشه ولی
آن همه از عشق گفتن ها تمامش شوم بود
هر گناهی بود و هر جرمی به پای دل نوشت
ناله کرد آوار تلخم را که در حلقوم بود
آن دلیل رفتنش با یک دو خط شعر و شعار
عذر بدتر از گناهی گنگ و نامفهوم بود
داستان عشق جاویدانِ در افسانه ها
غصّه ی لیلی و مجنون قصّه ای موهوم بود
بیت بیت این وصیّت را دل مجنون نوشت
بعد هر دیوانگی دیوانگی مرسوم بود
یک غزل یک سینه غم یک شاهد بی مدّعا
یادگار و شاهدی از شاعری مرحوم بود
#علی_نیاکوئی_لنگرودی
آخرش رفت و همین از اوّلش معلوم بود
آخر هر وصل فصلی بوده همّیشه ولی
آن همه از عشق گفتن ها تمامش شوم بود
هر گناهی بود و هر جرمی به پای دل نوشت
ناله کرد آوار تلخم را که در حلقوم بود
آن دلیل رفتنش با یک دو خط شعر و شعار
عذر بدتر از گناهی گنگ و نامفهوم بود
داستان عشق جاویدانِ در افسانه ها
غصّه ی لیلی و مجنون قصّه ای موهوم بود
بیت بیت این وصیّت را دل مجنون نوشت
بعد هر دیوانگی دیوانگی مرسوم بود
یک غزل یک سینه غم یک شاهد بی مدّعا
یادگار و شاهدی از شاعری مرحوم بود
#علی_نیاکوئی_لنگرودی
۱۸۶
۰۸ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.