Chapter 2
Chapter 2
Lucky-bloody#
پارت 68
قبل اینکه بزاری جیسونگ حرکتی بزنه از لای پاهاش رد میشی و با لگد به کمرش،هولش میدی و اونم چند پرت میشه،سرجات درجا میزنی و دستاتو میتکونی
+هه.....من چون دخترم از تو فرز ترم....
جیسونگ روشو میکنه سمتت و میبینی که دیگه اون لبخند رو صورتش نیست
÷مطمئنم که دوست نداری جدی باهات مبارزه کنم
توم شوخی رو میزاری کنار و با قیافه جدی بهش نگاه میکنی و گاردتو بالا میاری
جیسونگ اروم قدم برمیداره سمتت و توم به عقب
،وقتی میبینی دست جیسونگ اومد نزدیک بدون مکث میدوی سمت پله ها و جیسونگم میدوه دنبالت،میری تو اتاقت و درو محکم میبندی ولی قبل اینکه درو ببندی جیسونگ دستشو میزاره لای در
÷قرار نیست که بکشمت،دختر خوبی باش و بیا بیرون
همینجور که درو محکم نگهداشتی حرف میزنی
+نمیخوام بیام پیشت،معلوم نیست میخوای باهام چیکار کنی در ضمن....تو کوک رو تا دم مرگ هم بردی انتظار داری باهات راه بیام؟
÷بهت گفتم من اینکارو نکردم
+منم که باورم شد
یهو جیسونگ درو با یه لگد باز میکنه و توم پرت میشی رو زمین،جیسونگ یعقتو میگیره و بلندت میکنه و تو چشات نگاه میکنه
÷گفتم من به کوک آسیبی نزدم،حتی وقتی گفتین به خون من نیاز دارین برای اینکه جون کوک رو نجات بدین از هیچی خبر نداشتم و هنوزم ندارم،اگه کار من بود اعتراف میکردم
با زانوت محکم میزنی لای پاش و میری عقب،جیسونگ پاهاشو محکم میبنده و با زانو میفته رو زمین
+ادمات بهت زنگ زدن و گفتن نتونستن مارو بگیرن،صداتو پشت تلفن شنیدم،هنوزم میگی کار تو نیست؟
÷اه...لعنتی چقدر زور داری....
جیسونگ از جاش بلند میشه و توم دوباره گارد میگیری که جیسونگ دستاشو میاره بالا
÷قبوله تو بردی منم دیگه بهت حمله نمیکنم....ولی اینو دارم جدی میگم....کار من نیست
+باورت ندارم
÷باور داری یا نداری،عوض اینکه بری دنبال همون کسی جون کوک رو میخواد سوزنت گیر کرده رو من
+توم سوزنت گیر کرده رو من
÷فقط میخوام لج اینگوک رو در بیارم
چند لحظه هنگ میکنی
+ها؟
÷گفتم فقط برای اینکه لج اینگوک رو در بیارم دنبال تو راه افتادم،هرچی دوست دختر تو عمرم داشتمو ازم قاپید....وگرنه هیچ چیز جذابی نداری که بخوام بیفتم دنبالت
دیگه نمیتونی جلوی خندتو بگیری و میزنی زیر خنده،اونقدر شدید میخندی که شل میفتی رو تخت
+وای....انتظار اینو نداشتم....
÷به چی میخندی؟
سعی میکنی جلوی خندتو بگیری و بزور میشینی
+دلم برات میسوزه....اینگوک خیلی ازت جذاب تره لابد
÷نخیر....فقط خوش شانس تره
+اره اره همونی که تو میگی
و بیشتر میزنی زیر خنده که جیسونگ میاد و دوباره یعقتو میگیره
÷سر این موضوع با مردا شوخی نکن،همه آبروی مردا....
🍃🗿
Lucky-bloody#
پارت 68
قبل اینکه بزاری جیسونگ حرکتی بزنه از لای پاهاش رد میشی و با لگد به کمرش،هولش میدی و اونم چند پرت میشه،سرجات درجا میزنی و دستاتو میتکونی
+هه.....من چون دخترم از تو فرز ترم....
جیسونگ روشو میکنه سمتت و میبینی که دیگه اون لبخند رو صورتش نیست
÷مطمئنم که دوست نداری جدی باهات مبارزه کنم
توم شوخی رو میزاری کنار و با قیافه جدی بهش نگاه میکنی و گاردتو بالا میاری
جیسونگ اروم قدم برمیداره سمتت و توم به عقب
،وقتی میبینی دست جیسونگ اومد نزدیک بدون مکث میدوی سمت پله ها و جیسونگم میدوه دنبالت،میری تو اتاقت و درو محکم میبندی ولی قبل اینکه درو ببندی جیسونگ دستشو میزاره لای در
÷قرار نیست که بکشمت،دختر خوبی باش و بیا بیرون
همینجور که درو محکم نگهداشتی حرف میزنی
+نمیخوام بیام پیشت،معلوم نیست میخوای باهام چیکار کنی در ضمن....تو کوک رو تا دم مرگ هم بردی انتظار داری باهات راه بیام؟
÷بهت گفتم من اینکارو نکردم
+منم که باورم شد
یهو جیسونگ درو با یه لگد باز میکنه و توم پرت میشی رو زمین،جیسونگ یعقتو میگیره و بلندت میکنه و تو چشات نگاه میکنه
÷گفتم من به کوک آسیبی نزدم،حتی وقتی گفتین به خون من نیاز دارین برای اینکه جون کوک رو نجات بدین از هیچی خبر نداشتم و هنوزم ندارم،اگه کار من بود اعتراف میکردم
با زانوت محکم میزنی لای پاش و میری عقب،جیسونگ پاهاشو محکم میبنده و با زانو میفته رو زمین
+ادمات بهت زنگ زدن و گفتن نتونستن مارو بگیرن،صداتو پشت تلفن شنیدم،هنوزم میگی کار تو نیست؟
÷اه...لعنتی چقدر زور داری....
جیسونگ از جاش بلند میشه و توم دوباره گارد میگیری که جیسونگ دستاشو میاره بالا
÷قبوله تو بردی منم دیگه بهت حمله نمیکنم....ولی اینو دارم جدی میگم....کار من نیست
+باورت ندارم
÷باور داری یا نداری،عوض اینکه بری دنبال همون کسی جون کوک رو میخواد سوزنت گیر کرده رو من
+توم سوزنت گیر کرده رو من
÷فقط میخوام لج اینگوک رو در بیارم
چند لحظه هنگ میکنی
+ها؟
÷گفتم فقط برای اینکه لج اینگوک رو در بیارم دنبال تو راه افتادم،هرچی دوست دختر تو عمرم داشتمو ازم قاپید....وگرنه هیچ چیز جذابی نداری که بخوام بیفتم دنبالت
دیگه نمیتونی جلوی خندتو بگیری و میزنی زیر خنده،اونقدر شدید میخندی که شل میفتی رو تخت
+وای....انتظار اینو نداشتم....
÷به چی میخندی؟
سعی میکنی جلوی خندتو بگیری و بزور میشینی
+دلم برات میسوزه....اینگوک خیلی ازت جذاب تره لابد
÷نخیر....فقط خوش شانس تره
+اره اره همونی که تو میگی
و بیشتر میزنی زیر خنده که جیسونگ میاد و دوباره یعقتو میگیره
÷سر این موضوع با مردا شوخی نکن،همه آبروی مردا....
🍃🗿
۸.۶k
۲۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.