پسر عمو

پسر عمو
لیا ویو
توی این مدت که اینجا بودم رفتار تهیونگ خیلی عجیب بود
نزدیک بقیه میشدم عصبی میشد حرفی میزدم عصبی میشد
عوفففف چشه این
همینجوری که تو بالکن اتاقم وایساده بودم به بیرون نگاه میکردم و غر میزدم که یهو نگاهم به حیاط افتاد تهیونگ پایین بود و داشت سیگار می‌کشید
این از کی تا الان سیگار می‌کشه ؟
رفتم از پله ها پایین و رفتم حیاط
نزدیکش شدم و بالای سرش وایسادم چشاش رو بسته بود و سیگار تو دستش بود
تهیونگ :چته؟
لیا :تو سیگار میکشی؟
تهیونگ :آره تو مشکل داری ؟
لیا :مامان بابات میدونن؟
تهیونگ :نه نمیخام هم بدونن اصن به تو چه؟
لیا : آخه من نگران تو هم ته ته جونم (لوس)
یهو زد به کلم و اینو گفتم خیلی وقته این لقبو به لب نیاوردم
ته همون لحظه چشماشو باز کرد و گفت چی میگی جوجه؟
جوجه؟ اون یکی از لقبام بود که بهم میداد
لیا :ایششش حوصلم سر رفته بیا یه کاری کنیم
یهو

برای پارت بعد 5 لایک
راستی برا ادامه ایده بدیدددد
دیدگاه ها (۱)

پسر عمو لیا ویویهو دستمو گرفت و روی پاش نشوندم قشنگ روی کمرب...

جوننننن

واسه ادامش ایده بدید شرط ها10 لایک 10 کامنت

تک پارتی در خواستی تهیونگ وقتی که همش سرمون تو گوشیه و همش ح...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط