فرشته دورگه پارت15
#فرشته_دورگه #پارت15
آیسان آیسان
من:ای کوفت مگه بچتم
که صدای خندش منو به خودم اورد چشمامو بازکردم چهره خندونش و اون دندونایی مرتبش خنده رویی لبم اورد
هاکان:دختر.دو ساعت رسیدم تو خوابیدی
من:واااییی نه جدی
بلند شدم از ماشین بیام پایین که به خاطر خئاب رفتن پام افتادم روزمین
هاکان:خوبی چیزیت نشده
من:نه فقط میخواستم هوای این پایینا رم بسنجم همین
هاکان با خنده سری تکون داد دستشو از پاهام رد کرد بلندم کرد
من:ای بزارم زمین زشته توروخدا ابروت میره کمرت درد میگیره ها
هاکان:ورور نکن دیگه پاهات خواب رفته بدتر زخمی میشیااا ازمن گفتن بود خلاصه
من:اما..
هاکان:اما اگر نداره
بردم داخل این خر داشتم کیف میکردما اما نامردی بود که پام خوب باشه و بغلش ولو باشم
من:خودم میرم مرسی
هاکان:مطمئنی
من:اوهوم واااییی حامد حامد فراموشم شد بهش زنگ زدم
حامد:جانم عشقم بگو
من:تب مب نداری ساعتم که تازه یازده اس که بگم هزیون میگی چته تو
حامد:خوبی بهت نیومده عفریته خوبی
من:اره راستی چیکار داشتی
حامد:یه سری مدارک برات ایمیل کردم برای قرار با شرکت بن سلمان
من:اهان خوب
حامد:امشب مطالعش کن چون همین امروز تا ساعت 2جوابشو میخوان
من:وای حامد جدی که نمیگی هان
حامد:به جان ایس راسته میتونی بری
من:هوف سعی میکنم بای
گوشی رو قطع کردم
ماکان:کجا میری
من:قرار داد شرکت و ایمیل کردن لب تاپم خونه زهراست
ماکان:میرسونمت
سویچشو برداشت و راه افتادیم
من:برو همینجا میخوابم مرسی که رسانیدم
ماکان:خواهش به هرحال دختر داییمونی دیگه
آیسان آیسان
من:ای کوفت مگه بچتم
که صدای خندش منو به خودم اورد چشمامو بازکردم چهره خندونش و اون دندونایی مرتبش خنده رویی لبم اورد
هاکان:دختر.دو ساعت رسیدم تو خوابیدی
من:واااییی نه جدی
بلند شدم از ماشین بیام پایین که به خاطر خئاب رفتن پام افتادم روزمین
هاکان:خوبی چیزیت نشده
من:نه فقط میخواستم هوای این پایینا رم بسنجم همین
هاکان با خنده سری تکون داد دستشو از پاهام رد کرد بلندم کرد
من:ای بزارم زمین زشته توروخدا ابروت میره کمرت درد میگیره ها
هاکان:ورور نکن دیگه پاهات خواب رفته بدتر زخمی میشیااا ازمن گفتن بود خلاصه
من:اما..
هاکان:اما اگر نداره
بردم داخل این خر داشتم کیف میکردما اما نامردی بود که پام خوب باشه و بغلش ولو باشم
من:خودم میرم مرسی
هاکان:مطمئنی
من:اوهوم واااییی حامد حامد فراموشم شد بهش زنگ زدم
حامد:جانم عشقم بگو
من:تب مب نداری ساعتم که تازه یازده اس که بگم هزیون میگی چته تو
حامد:خوبی بهت نیومده عفریته خوبی
من:اره راستی چیکار داشتی
حامد:یه سری مدارک برات ایمیل کردم برای قرار با شرکت بن سلمان
من:اهان خوب
حامد:امشب مطالعش کن چون همین امروز تا ساعت 2جوابشو میخوان
من:وای حامد جدی که نمیگی هان
حامد:به جان ایس راسته میتونی بری
من:هوف سعی میکنم بای
گوشی رو قطع کردم
ماکان:کجا میری
من:قرار داد شرکت و ایمیل کردن لب تاپم خونه زهراست
ماکان:میرسونمت
سویچشو برداشت و راه افتادیم
من:برو همینجا میخوابم مرسی که رسانیدم
ماکان:خواهش به هرحال دختر داییمونی دیگه
۱.۸k
۰۲ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.