قسمت سوم فیک اکسو +2
قسمت سوم #فیک #اکسو +2
نوشته ی : کیم مین کی
چهارتا آمبولانس فرستادن
-وای ، حالم بده
غزل : توهم خوردیییی؟؟؟؟
-اره ، یکوچولو
غزل : غش کن تا زنگ بزنم یه آمبولانس دیگه هم بفرستن
- واه ، الکی الکی مگه میشه غش کنم؟؟؟
غزل : تو غش کن کارت نباشه
- غزل جدی جدی حالم بدعععع
تائو : خب میگه حالش بده
یهو از هوش رفتم و....(بقیش از زبون غزل)
آمبولانس ها اومدن و بچه هارو سوار گذاشتن
رو تخت تا ببرن....خب، حالا مین کی رو چکا کنیم؟؟؟
تائو بغلش کرد گذاشتش تو ماشین خودش و رفتن
إوا....پس من چی؟؟؟
آمبولانس ها رفتن و تائو هم داشت میرفت
افتادم دنبال ماشین و داد میزدم
تائو یاااااا چاکامان تا سوارشم منم بیاااااممم😡
تائو محل چی بهم نداد و راشو گرفت رفت
کریس و کیونگ اومدن بیرون
- کریس یا ماشین چان تو پارکینگه بیارش تا بریم
کریس رفت ماشین رو از پارکینگ در آورد
و سوار شدیم رفتیم
رسیدیم به بیمارستان
بچه هارو برده بودن اورژانس اصلا تو فکر چان نبودم
رفتم بالا سر مین کی
(از زبون خودم)
چشمامو اروم باز کردم
غزل بالای سرم بود
تخت کنارم سهون بود ، نشستم...
غزل : اوا دراز بکش دختر نشین تازه بهوش اومدیا
- سهون چطوره،...؟؟؟
غزل : هنوز بهوش نیومده
- چان؟ کای؟ چن؟؟؟ اونا چی؟؟؟
غزل : نمیدونم...ای واییی چانیول
غزل رفت بالای سر چان
از رو تخت بلند شدم رفتم بالای سر
سهون وایستادم ، نگاه تخت بغلی سهون کردم
کای داشت بهوش میومد...
و همش میگفت اخخخخ
گفتم : کای ، خوبی؟؟
کای : آخخخ
- کجات درد میکنه...؟؟؟؟
کای : مین کیاااا برو پرستار رو صدا کن...
منم سریع از راه رو رفتم بیرون
چان تو اتاق بغلی بود تائو دم در روی صندلی
نشسته بود لوهان و کریس و کیونگ هم کنارش بودن
هول بودم... اصن بهشون توجه نکردم فقط فهمیدم
دارن دنبالم میان
کریس : مین کیاااا خوبی؟؟؟
تائو : بچه ها چطورن..؟
لوهان : سهون ، سهون..!؟؟؟
-پرستار پرستار کجاست؟؟؟
کیونگ با اشاره دست پرستار رو بهم نشون داد
پرستار رو بردم بالای سر کای
وای خیلی دلش درد میکرد...
رفتن ازش ازمایش بگیرن...
در طول اینکه کای رو برای ازمایش برده بودن
سهون و بقیه بچه ها هم بهوش اومدن
- سهون، سهون یااا منو میبینی؟
سهون : کور نیستم که...
- خوبی؟
سهون : به لطف غذای شما بهتر از این نمیشم
- خخخ
سهون : میخندی؟؟ بایدم بخندی خودت که
حالت بد نشد که درکمون کنی
تائو : نه اینم حالش مثل شما بهم خورد
سهون : واقعا..؟؟؟
- اهم😑
سهون : کای کجاست...؟
- دلش خیلی درد میکرد بردن ازش ازمایش بگیرن
سهون : در این حد دلش درد میکرد که بردن ازش
ازمایش بگیرن..؟
- اره، یه لحظه وایس من برم ببینم چان چطوره..؟
سهون : یااااااا من هنوز دلم درد میکنه ، آخخخ
بعد میخوای بری بالای سر چان وایستی ببینی
بهوش میاد یا نه
- ااایییششش
داشتم میرفتم شروع کرد به داد و بیداد
مین کیااااااااااا آآخخخخخخ
ووووییییی دررردددد دددااااارهههههه
- هههییشششش اینجا بیمارستانه
غزل اومد تو اتاق : چان بهوش اومد
- خب ، خوبع
سهون : حالا که فهمیدی بهوشه بشین پیشم
- باش😇
رفتم یه نگا به سرمش انداختم ، وووییی
چه اروم میره ، زود باش تموم شو
همش سرم رو فشار میدادم زودتر تموم بشه
که پرستار اومد داخل سریع دستمو از روی
سرم برداشتم ، اهممم
اومد جلو دستشو گذاشت رو شکم سهون
- یااااااااااااا بهشش دست نزن
پرستار : میخوام معاینش کنم واه
- با گوشیت معاینش کن دست بزنی بهش من میدونم و تو
پرستار اشاره به کریس : این..؟ حالش چیزه..؟؟
کریس : اهم...خخخ
لوهان : نه نه خیلیم خوبه
سهون : خخخخخ
- یا دختره غریبه داره بهت دست میزنه تو میخندی؟؟؟؟
باششششههههههعععععع
حالت عصبانی از اتاق اومدم بیرون
رفتم اتاق چان ، اوه اوه
اوضاع +۱۸
دررو بستم برگشتم ، هههعععییییی کیونگ
کیونگ : یکم ازشون یاد بگیر ، سهون بیچاره
- منظوررر؟؟؟؟
کیونگ : هیچی هیچی تو فقط جیغ بزن
اروم از لای در یه نکا کردم
یاااااااااا بهت گفتم بهش دست نزنننننن
تائو در دهنمو کرفت یه لبخند به پرستار زد
از کنار در اوردم اینور
تائو : خخخ دختر اون پرستاره خب اکه بهش دست
نزنه چطور میخواد معاینش کنه؟
- عین بشر
تائو : خب حالا برو تو تنهاشون نزار سهون شیطونی نکنه
- چییییییی؟؟؟؟؟؟
دررو باز کردم رفتم کنارش نشستم
سهون زل زده بود بهم
- چیه؟؟؟
سهون : مگه نرفتی بیرون.؟؟؟
-هررفتی یه برگشتی داره
سهون : خخخخ اره
کای رو اوردن
رفتم جلو : کای چی شد؟؟؟
کای : سنگ
- سنگ داری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کای : اووورهههه😩
نوشته ی : کیم مین کی
چهارتا آمبولانس فرستادن
-وای ، حالم بده
غزل : توهم خوردیییی؟؟؟؟
-اره ، یکوچولو
غزل : غش کن تا زنگ بزنم یه آمبولانس دیگه هم بفرستن
- واه ، الکی الکی مگه میشه غش کنم؟؟؟
غزل : تو غش کن کارت نباشه
- غزل جدی جدی حالم بدعععع
تائو : خب میگه حالش بده
یهو از هوش رفتم و....(بقیش از زبون غزل)
آمبولانس ها اومدن و بچه هارو سوار گذاشتن
رو تخت تا ببرن....خب، حالا مین کی رو چکا کنیم؟؟؟
تائو بغلش کرد گذاشتش تو ماشین خودش و رفتن
إوا....پس من چی؟؟؟
آمبولانس ها رفتن و تائو هم داشت میرفت
افتادم دنبال ماشین و داد میزدم
تائو یاااااا چاکامان تا سوارشم منم بیاااااممم😡
تائو محل چی بهم نداد و راشو گرفت رفت
کریس و کیونگ اومدن بیرون
- کریس یا ماشین چان تو پارکینگه بیارش تا بریم
کریس رفت ماشین رو از پارکینگ در آورد
و سوار شدیم رفتیم
رسیدیم به بیمارستان
بچه هارو برده بودن اورژانس اصلا تو فکر چان نبودم
رفتم بالا سر مین کی
(از زبون خودم)
چشمامو اروم باز کردم
غزل بالای سرم بود
تخت کنارم سهون بود ، نشستم...
غزل : اوا دراز بکش دختر نشین تازه بهوش اومدیا
- سهون چطوره،...؟؟؟
غزل : هنوز بهوش نیومده
- چان؟ کای؟ چن؟؟؟ اونا چی؟؟؟
غزل : نمیدونم...ای واییی چانیول
غزل رفت بالای سر چان
از رو تخت بلند شدم رفتم بالای سر
سهون وایستادم ، نگاه تخت بغلی سهون کردم
کای داشت بهوش میومد...
و همش میگفت اخخخخ
گفتم : کای ، خوبی؟؟
کای : آخخخ
- کجات درد میکنه...؟؟؟؟
کای : مین کیاااا برو پرستار رو صدا کن...
منم سریع از راه رو رفتم بیرون
چان تو اتاق بغلی بود تائو دم در روی صندلی
نشسته بود لوهان و کریس و کیونگ هم کنارش بودن
هول بودم... اصن بهشون توجه نکردم فقط فهمیدم
دارن دنبالم میان
کریس : مین کیاااا خوبی؟؟؟
تائو : بچه ها چطورن..؟
لوهان : سهون ، سهون..!؟؟؟
-پرستار پرستار کجاست؟؟؟
کیونگ با اشاره دست پرستار رو بهم نشون داد
پرستار رو بردم بالای سر کای
وای خیلی دلش درد میکرد...
رفتن ازش ازمایش بگیرن...
در طول اینکه کای رو برای ازمایش برده بودن
سهون و بقیه بچه ها هم بهوش اومدن
- سهون، سهون یااا منو میبینی؟
سهون : کور نیستم که...
- خوبی؟
سهون : به لطف غذای شما بهتر از این نمیشم
- خخخ
سهون : میخندی؟؟ بایدم بخندی خودت که
حالت بد نشد که درکمون کنی
تائو : نه اینم حالش مثل شما بهم خورد
سهون : واقعا..؟؟؟
- اهم😑
سهون : کای کجاست...؟
- دلش خیلی درد میکرد بردن ازش ازمایش بگیرن
سهون : در این حد دلش درد میکرد که بردن ازش
ازمایش بگیرن..؟
- اره، یه لحظه وایس من برم ببینم چان چطوره..؟
سهون : یااااااا من هنوز دلم درد میکنه ، آخخخ
بعد میخوای بری بالای سر چان وایستی ببینی
بهوش میاد یا نه
- ااایییششش
داشتم میرفتم شروع کرد به داد و بیداد
مین کیااااااااااا آآخخخخخخ
ووووییییی دررردددد دددااااارهههههه
- هههییشششش اینجا بیمارستانه
غزل اومد تو اتاق : چان بهوش اومد
- خب ، خوبع
سهون : حالا که فهمیدی بهوشه بشین پیشم
- باش😇
رفتم یه نگا به سرمش انداختم ، وووییی
چه اروم میره ، زود باش تموم شو
همش سرم رو فشار میدادم زودتر تموم بشه
که پرستار اومد داخل سریع دستمو از روی
سرم برداشتم ، اهممم
اومد جلو دستشو گذاشت رو شکم سهون
- یااااااااااااا بهشش دست نزن
پرستار : میخوام معاینش کنم واه
- با گوشیت معاینش کن دست بزنی بهش من میدونم و تو
پرستار اشاره به کریس : این..؟ حالش چیزه..؟؟
کریس : اهم...خخخ
لوهان : نه نه خیلیم خوبه
سهون : خخخخخ
- یا دختره غریبه داره بهت دست میزنه تو میخندی؟؟؟؟
باششششههههههعععععع
حالت عصبانی از اتاق اومدم بیرون
رفتم اتاق چان ، اوه اوه
اوضاع +۱۸
دررو بستم برگشتم ، هههعععییییی کیونگ
کیونگ : یکم ازشون یاد بگیر ، سهون بیچاره
- منظوررر؟؟؟؟
کیونگ : هیچی هیچی تو فقط جیغ بزن
اروم از لای در یه نکا کردم
یاااااااااا بهت گفتم بهش دست نزنننننن
تائو در دهنمو کرفت یه لبخند به پرستار زد
از کنار در اوردم اینور
تائو : خخخ دختر اون پرستاره خب اکه بهش دست
نزنه چطور میخواد معاینش کنه؟
- عین بشر
تائو : خب حالا برو تو تنهاشون نزار سهون شیطونی نکنه
- چییییییی؟؟؟؟؟؟
دررو باز کردم رفتم کنارش نشستم
سهون زل زده بود بهم
- چیه؟؟؟
سهون : مگه نرفتی بیرون.؟؟؟
-هررفتی یه برگشتی داره
سهون : خخخخ اره
کای رو اوردن
رفتم جلو : کای چی شد؟؟؟
کای : سنگ
- سنگ داری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کای : اووورهههه😩
۴۴.۶k
۱۹ آذر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.