تهبهتره بریم مرخصش کنیم

ته:بهتره بریم مرخصش کنیم
کوک:هیونگ راست میگه بریم
ویو خونه
کوک:خوبی
+اره(بچه ها جنی کلا با اعضا خیلیییییییییی سرده و گاهی وقتا حرفم نمیزنه)
کوک:خوبه
ویو یک ماه بعد
∆خونه پر ا سکوت بود دوباره و دوباره انقدری که فقط صدای تیک تاک ساعت میومد صبحا دختر با انرژی که داشت بقیه رو بیدار میکرد با اینکه میدونست روز بدیه ولی بازم با انرژی بود پسرا عادت کرده بودن ولی الان دیگه خبری از صبح بخیرای بی جوابم حتی نمیومد یا بوی غذاهایی که اعضا رو یاد مادرشون مینداخت
ویو جنی
+بعد از اون اتفاق من افسرده شدم حتی قرص میخورم فقط دوست دارم بخوابم و نقاشی بکشم و اهنگ گوش بدم همین پسرا هر روز میان راستش من نمیتونم که ناراحتیشونو ببینم ولی اونا ....فقط میدونم ارزوم به باد رفت
تق تق
+بیا(سرد)
اعضا:جنی
+بله
کوک:ما رو هنوز نبخشیدی
+شما ارزومو به باد دادید من من دیگه نمیتونم راه برم
ته:ما خیلی پشیمونیم خونه خیلی خالیه
+حتما باید فلج بشم تا بفهمید خونتون خالیه و صدای هیچ کس نمیاد هوم
نامی:متاسفم
+میدونید از من گذشته ولی باشه من میبخشمتون فقط انتظار اون انرژی رو از من نداشته باشید
کوک:واقعا راست میگی
+اره
دیدگاه ها (۰)

یک ماه بعد+تو این یک ماه همه چی بهتر شد و من به ویلچر عادت ک...

جیسو:از این سه تا بپرس ها چرا لال شدید جیهوپ:چیشده خبب جیسو:...

کوک:چرا نیومد هنوزجیهوپ:سه ساعت میگذره از وقتی رفتهنامجون:ع...

که دیدم هفتا عزرائیل (خودتیی)بالا سرم وایستادم من قدم خیلی ک...

پسر کوچولوی من پارت ۴که یهو در صدا خورد...ویو ته : سریع پاشد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط