پارت ۳ هایتانی ها

ران : هوی جوجه تو کی ای چرا اینجوری نگا میکنی
ریندو : ران اون دیده با این مرتیکه چیکار کردیم بهتره بکشیمش ولی....قبلش بهتره باهاش خوش بگذرونیم *پوزخند*
ران : موافقم ، خودت مثل ی دختر خوب بیا اینجا و سعی نکن فرار کنی
* ا.ت با تمام سرعت دووید و رفت و نفس نفس میزد و فرار کرد تو خونش و فکر کرد در امانه اما چند روز بعد ی شماره ی ناشناس عکس اپارتمانش رو براش فرستاد و پیام داد *
شماره : خونه ی قشنگیه ولی بازم نمیتونی از دستمون قایم بشی
* ا.ت بعد از خوندن پیام شوکه شد و وسایلش رو جمع کرد و میخواست از در اپارتمانش خارج بشه ولی ناگهان سه تا مرد جلوش ضاحر شدن *



تا پارتی دیگر بدرود
دیدگاه ها (۶)

ببینم کدوماتون هنوز میخواید برید ژاپنح

والا بعضی از شما مثل ابر میمونید

پارت ۲ سناریو ریندو

اینو بادتونه

بنام خدا درخواستی هنتای🤧🗿🚬خوب من تاحالا هنتای ننوشتم ولی خوب...

شᩘڪꨲ࣪وفـہ اڪꨲ࣪لیᩘلی🌊𖧵໋݊ຼꨶِᩘ᷂̭̬ꨲ๋๋᪶࣭࣭𝐏𝐚𝐫𝐭 ۲─ ─ ─ ─ ٠ ✤ ٠ ─ ─ ...

قلب یخیپارت ۱۴با اینکه شرط هارو رعایت نکردید ولی گذاشتم، نه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط