پارت ۳ هایتانی ها
ران : هوی جوجه تو کی ای چرا اینجوری نگا میکنی
ریندو : ران اون دیده با این مرتیکه چیکار کردیم بهتره بکشیمش ولی....قبلش بهتره باهاش خوش بگذرونیم *پوزخند*
ران : موافقم ، خودت مثل ی دختر خوب بیا اینجا و سعی نکن فرار کنی
* ا.ت با تمام سرعت دووید و رفت و نفس نفس میزد و فرار کرد تو خونش و فکر کرد در امانه اما چند روز بعد ی شماره ی ناشناس عکس اپارتمانش رو براش فرستاد و پیام داد *
شماره : خونه ی قشنگیه ولی بازم نمیتونی از دستمون قایم بشی
* ا.ت بعد از خوندن پیام شوکه شد و وسایلش رو جمع کرد و میخواست از در اپارتمانش خارج بشه ولی ناگهان سه تا مرد جلوش ضاحر شدن *
تا پارتی دیگر بدرود
ریندو : ران اون دیده با این مرتیکه چیکار کردیم بهتره بکشیمش ولی....قبلش بهتره باهاش خوش بگذرونیم *پوزخند*
ران : موافقم ، خودت مثل ی دختر خوب بیا اینجا و سعی نکن فرار کنی
* ا.ت با تمام سرعت دووید و رفت و نفس نفس میزد و فرار کرد تو خونش و فکر کرد در امانه اما چند روز بعد ی شماره ی ناشناس عکس اپارتمانش رو براش فرستاد و پیام داد *
شماره : خونه ی قشنگیه ولی بازم نمیتونی از دستمون قایم بشی
* ا.ت بعد از خوندن پیام شوکه شد و وسایلش رو جمع کرد و میخواست از در اپارتمانش خارج بشه ولی ناگهان سه تا مرد جلوش ضاحر شدن *
تا پارتی دیگر بدرود
۲.۲k
۰۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.