تو را بردار و برو...
تو را بردار و برو...
جایی که فهمیده شدن اصرار میشود
ماندن،حماقت است
باید نیاز شوی خودت را در رفتن
باید بیهوده شوی در منجلابِ قضاوتها
گام برداری صبوریات را بی هیچ ارادهای
تا تمامِ دردهایت...
در سنگینی نفسهایت حل شود
تا آه شوی در تمامِ حسرتها
آلوده کنی دستهایت را به نداشتن
به آنچه که در التماسَش کاهیده میشوی
به آنچه که در چشمانت...
تاول زده است، امید را
تو را بردار و برو.
به آنجا که انتظارت را...
نکشیده، آغوش میشوند.
تو را کولهبار شو بر دوشِ تنهاییات
خسته شو از ازدیادِ غربتها...
از غریبه بودنِ نامهایی...
که یادشان، تاوانیست بر پیکرِ آرزوهایت
باید بریده شوی از ماندن
رفتن را بیاموزی در خودت...
بردار خودت را؛ برو
حتی اگر به مقصدِ نرسیدن!
جایی که فهمیده شدن اصرار میشود
ماندن،حماقت است
باید نیاز شوی خودت را در رفتن
باید بیهوده شوی در منجلابِ قضاوتها
گام برداری صبوریات را بی هیچ ارادهای
تا تمامِ دردهایت...
در سنگینی نفسهایت حل شود
تا آه شوی در تمامِ حسرتها
آلوده کنی دستهایت را به نداشتن
به آنچه که در التماسَش کاهیده میشوی
به آنچه که در چشمانت...
تاول زده است، امید را
تو را بردار و برو.
به آنجا که انتظارت را...
نکشیده، آغوش میشوند.
تو را کولهبار شو بر دوشِ تنهاییات
خسته شو از ازدیادِ غربتها...
از غریبه بودنِ نامهایی...
که یادشان، تاوانیست بر پیکرِ آرزوهایت
باید بریده شوی از ماندن
رفتن را بیاموزی در خودت...
بردار خودت را؛ برو
حتی اگر به مقصدِ نرسیدن!
۱۰۷.۳k
۱۳ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.