پارت ۲۳...

عشق ممنوعه...

سوجی :
آیش چقدر از این جیمین بدم میاد به اون دو تا احمق تهکوک مینازه؟ می‌دونم چیکار کنم!
تو همین فکرها بودم که دیدم یه ماشین خوشگل دم در پارک کرد و تهکوک ازش پیاده شدن .

جیمین : خیلی تحریک شده بودم همین الان بهش نیاز داشتم .
جیمین : شوگا بیا بریم اتاق .
شوگا : اتاق ؟ اتاق برای چی؟
جیمین : تو رو خدا صبر ندارم!
شوگا : بریم 😈

سوجی :
حتما اومدن جیمین رو ببینن!
سلااام (رو به تهکوک)
تهیونگ : بازم این جن.ده
کوک : ایبابا تو چرا همه جا هستی ؟!
سوجی : می‌دونم ازم بدتون میاد ولی خب میخواستم کمکتون کنم .
تهیونگ : شر پرسون کمک بخوره تو سرت .

سوجی : مگه نمیخواین جیمین رو ببینین؟

تهکوک : اره
تهیونگ : و میبینیم مشکلی هست؟

سوجی : خب من کمکتون میکنم . جیمین الان تو یکی از اتاقهای طبقه بالای کافه هست اگه بخواین ببینیدش الان تنهاس از من گفتن بود .

تهیونگ : خودمون هم می‌تونستیم پیداش کنیم.

شوگا : بازم سوجی تو آبجو این تحریک کننده ریخته! خب ولی این دفعه رو میزارم یکم حال کنه .
جیمین : رفتیم تو اتاق ولی لای در باز موند شوگا نشست رو تخت و منم نشستم بغلش جوری که صورتامون رو به روی هم بود . هر نفسش که بهم میخورد بدنم میلرزید.

کوک : اونجاست .
تهیونگ : بریم .
کوک: ولی اگه دیگه همه چیز مثل قبل نباشه چی؟
تهیونگ : امید وار باش .
خودم از کوک بیشتر میترسیدم ولی باید با ترسم روبه‌رو میشدم .

کوک : لایک در بازه در زدیم ولی کسی جواب نداد درو باز کردیم که...

شوگا : جیمین بغلم نشسته بود و مثل یه گریه وحشی لبامو می‌بوسید ولی من همکاری نمی‌کردم که دیوونش کرده بود . وقتی چشمم به تهکوک دم در افتاد جیمین رو رو تخت خوابوندم و روش خیمه زدم و...


یه لایک کاری نداره عشقم
دیدگاه ها (۰)

پارت ۲۴...

پارت ۲۵...

ادامه پارت ۲۲...

پارت ۲۲...

my month²پارت¹²

خشم تبدیل به عشق

the other side of the world

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط