مامان بد

مامان بد؟
پارت ۵

ته: بیا پایین یه چیزی بخور
ا.ت: گرسنه نیستم دارم به یوری شیر میدم
ته: بعدش بیا پایین
ا.ت: نمیخوام تهیونگ خستم ... یوری شیر خورد ببرش پایین میخوام بخوابم
ته: تازه ساعت هشته ... اذیت نکن دیگه ... بیبی _ اومد کنارم رو کاناپه نشست و بغلم کرد
ا.ت: نکن تهیونگ
ته: از دستم ناراحتی؟
ا.ت: ... نه
ته: بهت حق میدم ناراحت باشه نباید اونجوری سرت داد میزدم
ا.ت: ولش کن دیگه مهم نیست الان ناراحت نیستم
ته: میشه منو ببخشی؟
ا.ت: ...
ته: یه چیزی بگو
ا.ت: آخ
ته: چیشد؟ _ در اتاق زده شد
ته: بله
کوک: بیاد پایین دیگه
ته: باشه برو الان میایم _ یوری دادم به تهیونگ لباسم رو درست کردم و رفتیم پایین
ی: هنوز هم چیزی نمیخوری؟
ته: چرا الان غذا میخوره
.
.
.
آجوما سفره رو جمع کرد
س.ک: بریم بیرون
ا.ت: آره
ته: بریم _ با یوری رفتم بالا و لباساش رو عوض کردم ... لباس های خودم هم پوشیدم
شو: یوری رو بده به من ... سلام خانوم کوچولو _ بهش لبخند زدم: بریم ساحل ... چند تا گروه اونجا شب های یکشنبه آتیش روشن میکنن و تا صبح میمونن
ته: بریم


تموم شد
دیدگاه ها (۷)

https://wisgoon.com/chocolate-7اینو فالوش کنید بچه‌ها دوستمه...

https://wisgoon.com/star_bts_moonفیک ها و سناریو هاش عالینحت...

مامان بد ...؟پارت ۴ا.ت: البته اونم راست میگه ... منباید پیش...

مامان بد ...؟پارت ۳ته: کیم ا.ت بهت گفته‌بودم حتی اگه یه روز ...

love Between the Tides³⁴شب برگشتم خونه ا/ت: تهیونگ تهیونگ: ت...

love Between the Tides²⁰چند روز بعدا/ت با خودم فکر میکردم که...

love Between the Tides²⁴تهیونگم: خوش گذشتتهیونگ: آره خیلی خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط