پارت Blood moon

پارت ۱۱۳ Blood moon


همونطور که داشتم لقمم و میخوردم گفتم

ا/ت:چی میگه مگه؟


دستمال کاغدیو از رو میز پرت کرد طرفم و گفت

سوجین: ببند اون اشغالی رو...هیچی بابا میگه تا وقتی عروسی کنیم باید بیای خونه من

لبخند بدجنسی زدمو گفتم



ا/ت: بچم خیلی هوله

سوجین:زهرمار

ا/ت:جوووووووون

سوجین:بادمجون



ا/ت:بیخیال باهم اشتی کنید نکن اینکارو با بابام

سوجین:مردشور تو بابات و باهم ببرن



ا/ت:به من چه؟

سوجین::حالا زود کوفت کن دیگه

اخرین لقمه رو خوردم و گفتم

ا/ت:بفرمایید کوفت کردم

سوجین:خوب بلد شو بریم لباسای نی نی و با اونایی که دیروز خریدی بهم نشون بده

ا/ت:اوکی پاشو بریم بالا




رفتیم تو اتاق من با ذوق لباسارو در میاوردم و بهش نشون میدادم



اونم کلی قربون صدقه نی نی میرفت

سوجین:خوب خیلی خوشگلن مبارک جوجو جون باشه حالا پاشو لباسای خودتو بپوش ببینم

لباسارو پوشیدم اونم فقط ازم تعریف میکرد

دستش رفت سمت نایلون مشکیه که داد زدم




ا/ت:اون نه

دستشو گذاشت رو قلبش و گفت


سوجین:زهرمار روانی ترسیدم


بعدم نایلون و برداشت و توشو نگاه کرد


بعدم با چشایی که ازش شیطنت میبارید گفت


سوجین:خوب میگفتی چیز ناموسی توش داری لعنتی


بعدم لباسمو از توش در اورد و گفت


سوجین:اوففففففففففف اونم قرمززززززززززززز

سریع لباسو ازش گرفتم و یکی زدم تو سرش

-پرررررررروووووو

سوجین:عروسک از همینام واسه شوهر جونت میپوشی؟
دیدگاه ها (۲)

پارت ۱۱۴ Blood moonسوجین:خوب میگفتی چیز ناموسی توش داری لعنت...

پارت ۱۱۵ Blood moonدکتره وقتی فهمید حالم بده پزشک مخصوصو خبر...

https://harfeto.timefriend.net/16899792254132ناشناسحرفاتونو ...

پارت ۱۱۲ Blood moonلباشو بوسیدم تو فکر فرو رفتم دلم برای داد...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

پارت ۶ فیک مرز خون و عشق

پارت ۹۰ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط