معشوقه ارباب پارت۵
معشوقه ارباب پارت۵
ویوی کوک
وقتی که فهمیدم که ا.تو کای قبلن باهم بودم اعصبانی شدم ولی که فهمیدم که هیچ رابطه ی با هم نداشتن خوشحال شدم
ویوی ا.ت
توی اتاق دراز کشیده بودم که یه اجوما اومد توی اتاق گفت
ا.ج: دخترم ارباب کارت داره خیلی اعصبانیه مراقب باش روی اعصابش نری
_با.. ش
+اجوماااااا ا.ت بش کو(با داد)
ا.ج: الان میاد
ا.ج: دخترم زود باش
_باش
رفتم دم دره اتاق کوک که دیدم کوک داره بایه خدمتکار دعوا میکنه میگفت
+توبی خود میکنی به پرونده هارو چک می کنی (باداد)
خ.د: ببخشید (اروم)
+گم شو بیرون به همه ی خدمتکارا بگو برنه بیرون
ج.د: چشم ارباب
+ا.تتتتتتتت
_ها.. بله.. اومدم(هول شد)
رفتم داجل اتاق کوک دیدم خیلی خیلی اعصبانی بود تا منو دید اصبانیت شو پپنهون کرد ولی خیلی فضول گل کرده
+امروز من تو میریم مهمونی
+نه لباس باز میپوشی نه با مردا حرف میزنی باش
-باش
+میتونی بری
_فقد یه چیزی چرا سر خدمتکار داد میزدی
+چیزی مهمی نبود(یکم اعصابه بهم ریخته)
رفتم روی پا هاش نشستم دستم رو دور گردنش حلقه کردم گفتم
+ددی جون میشه بگی(کیوت)
+ن....چی گفتی
_ گفتم میشه بگی(یکم تعجب)
+نه قبلش
_قبلش...
_ددی جون
+(لبخند شیطونکی)
_یاا میشه اون توری نگام نکنی
_حالا میشه بگی
+یه بار بگو
_ددی جون(با تعجب وکیوتی)
کوک کمر ا.تو گرفت به خودش نزدیک کرد یه بوسیه روی طولانی روی لب ا.ت گراشت ا.ت هم هی با دست های کوچولوش به سینه کوک میزد کوک نفس کم اورد یفس نغی میزد میگفت
+چه هه لبای هه خوش مزه ی داری هه ه
شرت پارت بعدی
لایک20☆
کامنت۱٠☆
ویوی کوک
وقتی که فهمیدم که ا.تو کای قبلن باهم بودم اعصبانی شدم ولی که فهمیدم که هیچ رابطه ی با هم نداشتن خوشحال شدم
ویوی ا.ت
توی اتاق دراز کشیده بودم که یه اجوما اومد توی اتاق گفت
ا.ج: دخترم ارباب کارت داره خیلی اعصبانیه مراقب باش روی اعصابش نری
_با.. ش
+اجوماااااا ا.ت بش کو(با داد)
ا.ج: الان میاد
ا.ج: دخترم زود باش
_باش
رفتم دم دره اتاق کوک که دیدم کوک داره بایه خدمتکار دعوا میکنه میگفت
+توبی خود میکنی به پرونده هارو چک می کنی (باداد)
خ.د: ببخشید (اروم)
+گم شو بیرون به همه ی خدمتکارا بگو برنه بیرون
ج.د: چشم ارباب
+ا.تتتتتتتت
_ها.. بله.. اومدم(هول شد)
رفتم داجل اتاق کوک دیدم خیلی خیلی اعصبانی بود تا منو دید اصبانیت شو پپنهون کرد ولی خیلی فضول گل کرده
+امروز من تو میریم مهمونی
+نه لباس باز میپوشی نه با مردا حرف میزنی باش
-باش
+میتونی بری
_فقد یه چیزی چرا سر خدمتکار داد میزدی
+چیزی مهمی نبود(یکم اعصابه بهم ریخته)
رفتم روی پا هاش نشستم دستم رو دور گردنش حلقه کردم گفتم
+ددی جون میشه بگی(کیوت)
+ن....چی گفتی
_ گفتم میشه بگی(یکم تعجب)
+نه قبلش
_قبلش...
_ددی جون
+(لبخند شیطونکی)
_یاا میشه اون توری نگام نکنی
_حالا میشه بگی
+یه بار بگو
_ددی جون(با تعجب وکیوتی)
کوک کمر ا.تو گرفت به خودش نزدیک کرد یه بوسیه روی طولانی روی لب ا.ت گراشت ا.ت هم هی با دست های کوچولوش به سینه کوک میزد کوک نفس کم اورد یفس نغی میزد میگفت
+چه هه لبای هه خوش مزه ی داری هه ه
شرت پارت بعدی
لایک20☆
کامنت۱٠☆
۶.۳k
۰۱ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.