من استعفا رو مینویسیم شما موافقت کنید

💐من استعفا رو مینویسیم شما موافقت کنید.
رزم آرا از جا کنده شد دادزد : «چی ؟ بعد از این همه تشویق و جشن، میخوای استعفا بدی؟ معلومه چِت شده محبی ؟ »

💐بله قربان، من استعفا می خوام.
این لباس باعث شده من به معشوقم نرسم .رضا اینو گفت و سرش را انداخت پایین.

💐گوش های تیمسار قرمز شد، رگ گردنش بیرون زد گفت : « این کیه که جرئت کرده به تو دختر نده ؟»

💐هیچ کی قربان ،جرئت نمی خواد ،عمومه .میگه به خاطر این لباس نظامی، من به تو دختر نمی دم.
#فهیمه #فهیمه_محبی #بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
#خاص #جذاب #هنر_عکاسی #هنری #عکس
دیدگاه ها (۱)

💐گیج شده بود ،سرش راتکان داد: « آره، آره همه چیز خوب بود‌. ...

💐نزدیک سالگرد رضا بود . فهیمه بچه ها رو دور خودش جمع کرد بود...

💐مونده بودم چیکار کنم؟ سر در نمی آوردم که چی شده؟ یهو دیدم د...

در کتاب « به مجنون گفتم زنده بمان» قسمتی از نجوا های همسر شه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط