💐مونده بودم چیکار کنم؟ سر در نمی آوردم که چی شده؟ یهو دید
💐مونده بودم چیکار کنم؟ سر در نمی آوردم که چی شده؟ یهو دیدم در پادگان باز شد .
💐رضا شاه از در تو آمد یه نگاه به دور برانداخت بعد نگاهش روی من قفل شد داد زد : «آهای پسر !»
رفتم جلو .
💐سلام نظامی دادم.
آمد جلو وگفت شناختی؟
گفتم : «بله قربان بر اساس عکس هایی که از شما دیدم، شما شاه هستید. »
💐 رضا شاه گفت: « از من نترسیدی؟ »
گفتم: « نه برای چی بترسم »
که رضا شاه....................
#فهیمه #فهیمه_محبی #بریده_کتاب
پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
💐رضا شاه از در تو آمد یه نگاه به دور برانداخت بعد نگاهش روی من قفل شد داد زد : «آهای پسر !»
رفتم جلو .
💐سلام نظامی دادم.
آمد جلو وگفت شناختی؟
گفتم : «بله قربان بر اساس عکس هایی که از شما دیدم، شما شاه هستید. »
💐 رضا شاه گفت: « از من نترسیدی؟ »
گفتم: « نه برای چی بترسم »
که رضا شاه....................
#فهیمه #فهیمه_محبی #بریده_کتاب
پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
۲.۷k
۲۵ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.