که با جونگکوک و تهیونگ مواجه شدن که دارن با دهن باز نگاه
که با جونگکوک و تهیونگ مواجه شدن که دارن با دهن باز نگاه میکنن
+پیس پیس
&هوم
+من استرس دارم
&منم خب بریم لبخند
+هه هه
ویو جونگکوک
-یه لباس مجلسی پوشیدمو و رفتیم مهمونی وارد خیابون که شدیم خونه هه معلوم بود چونکه جلوش تزعین و نورانی بود رفتیم داخل بعد از یه پنج دقیقه اون دوتا اومدن اون دختره خیلی خوشگل شده بود دیدم ته دهنش باز مونده داره به دوستش نگاه میکنه
+عا سلام
-سلام
&انیاسیو
×انیو
+خب حالا که اومدید بیاید اشنا بشیم
×ام باشه خب اسم من جئون جونگکوکه و ۲۳ سالمه
+اسم منم کیم انجل هستش و ۲۲ سالمه
&منم پارک سولی هستم ۲۲ سالمه
-منم کیم تهیونگم و ۲۳ سالمه
+خب خوبه من میتونم بهتون بگم کوک
-بلنه و لطفا راحت صحبت کن
+باشه خب بیاید بریم نوشیدنی بخوریم
همه:اوکی
ویو ات
+رفتیم و سمت بار خونگی
+لطفا یدونه شراب البالو
-من ویسکی میخورم
&من شراب سفید
×منم شراب سفید
گرفتن نوشیدنیارو
+خیلی خوشحالم اومدین فکر نمیکردم بیاید
-خب گفتیم شاید بتونیم بیشتر اشنا بشیم
+اوهوم خوبه فقط تهیونگ میتونی یه لحظه بیای
-اوکی
...
+خب کاری داشتی
+راستش از همون روز که دیدمت ازت خوشم اومد(خجالت)
-زد زیر خنده
+چرا میخندی😳
-خیلی کیوت شدی ...خب منم ازت خوشم میاد
+پس میای باهم باشیم
-اما من که مثل تو پولدار....
+حرفشو نزن پول منو تو نداره اوکی
-اوکی ولی جدی نشو بهت نمیاپ
+حیحی خب بری...او اون دوتارو هعی انگار رفتن باهم
-واقعا میگم اشکال نداره بهت بگم چاگیا یا بیب
+او نه بابا و ما باهمیم دیگه خجالت و اینا رو بزاریم کنار
-باشه بریم چاگیا
+بریم
...
یک سال بعد
+یک سال گذشت و ما با همیم و تو یه عمارتیم ولی من به یه چیزایی شک کردم اینکه کوک برادرمه اوف نمیدونم باید ازش بپرسم
-بیب تو فکری
+اوم اره
-چیشده
+هیچی میگم چاگی میای با بچه ها بریم جنگل
-اره
+خب من برم اماده بشم امشب حرکت کنیم
-باشه برو
شب
+من امادم
-بیب لباست کوتاهه
+یا تهیونگ
-یا نداره عوضش کن
+باشه
عوض کرد
-حالا شدی بیبی خودم
+لبخند
ویو انجل
+تو ماشین دستش روی رونم بود همش دستشو فشار میداد گوشیو دستم گرفتم و سرمو کردم توی گوشی که یه ویدیو اومد یه پسر بود دقیقا همون موقع شانس گوهی من تهیونگ گوشی رو دید
-یا(داد)
+سه متر پرید هوا
∆تهیونگ زد کنار و گوشی رو کشید از دستم و صندلی زد پایین و اومد روم
+ت..تهیونگ
-بیب خیلی دوست داری بدن پسر رو نگاه کنی بیا خودم نشونت میدم
+تهیونگ خجالت بکش مکه من هرزم بعدم برو اونور اصلا قهرم
-عه بیب میدونی قهر با ددی چه عواقبی داره
+اره تنبیه میشم مثل اون دفعه که نمیتونستم راه برم
-😂خوبه که میدونی
+گمشو
-باشه
ویو انجل
+داشتیم به راهمون ادامه میدادیم که...
+پیس پیس
&هوم
+من استرس دارم
&منم خب بریم لبخند
+هه هه
ویو جونگکوک
-یه لباس مجلسی پوشیدمو و رفتیم مهمونی وارد خیابون که شدیم خونه هه معلوم بود چونکه جلوش تزعین و نورانی بود رفتیم داخل بعد از یه پنج دقیقه اون دوتا اومدن اون دختره خیلی خوشگل شده بود دیدم ته دهنش باز مونده داره به دوستش نگاه میکنه
+عا سلام
-سلام
&انیاسیو
×انیو
+خب حالا که اومدید بیاید اشنا بشیم
×ام باشه خب اسم من جئون جونگکوکه و ۲۳ سالمه
+اسم منم کیم انجل هستش و ۲۲ سالمه
&منم پارک سولی هستم ۲۲ سالمه
-منم کیم تهیونگم و ۲۳ سالمه
+خب خوبه من میتونم بهتون بگم کوک
-بلنه و لطفا راحت صحبت کن
+باشه خب بیاید بریم نوشیدنی بخوریم
همه:اوکی
ویو ات
+رفتیم و سمت بار خونگی
+لطفا یدونه شراب البالو
-من ویسکی میخورم
&من شراب سفید
×منم شراب سفید
گرفتن نوشیدنیارو
+خیلی خوشحالم اومدین فکر نمیکردم بیاید
-خب گفتیم شاید بتونیم بیشتر اشنا بشیم
+اوهوم خوبه فقط تهیونگ میتونی یه لحظه بیای
-اوکی
...
+خب کاری داشتی
+راستش از همون روز که دیدمت ازت خوشم اومد(خجالت)
-زد زیر خنده
+چرا میخندی😳
-خیلی کیوت شدی ...خب منم ازت خوشم میاد
+پس میای باهم باشیم
-اما من که مثل تو پولدار....
+حرفشو نزن پول منو تو نداره اوکی
-اوکی ولی جدی نشو بهت نمیاپ
+حیحی خب بری...او اون دوتارو هعی انگار رفتن باهم
-واقعا میگم اشکال نداره بهت بگم چاگیا یا بیب
+او نه بابا و ما باهمیم دیگه خجالت و اینا رو بزاریم کنار
-باشه بریم چاگیا
+بریم
...
یک سال بعد
+یک سال گذشت و ما با همیم و تو یه عمارتیم ولی من به یه چیزایی شک کردم اینکه کوک برادرمه اوف نمیدونم باید ازش بپرسم
-بیب تو فکری
+اوم اره
-چیشده
+هیچی میگم چاگی میای با بچه ها بریم جنگل
-اره
+خب من برم اماده بشم امشب حرکت کنیم
-باشه برو
شب
+من امادم
-بیب لباست کوتاهه
+یا تهیونگ
-یا نداره عوضش کن
+باشه
عوض کرد
-حالا شدی بیبی خودم
+لبخند
ویو انجل
+تو ماشین دستش روی رونم بود همش دستشو فشار میداد گوشیو دستم گرفتم و سرمو کردم توی گوشی که یه ویدیو اومد یه پسر بود دقیقا همون موقع شانس گوهی من تهیونگ گوشی رو دید
-یا(داد)
+سه متر پرید هوا
∆تهیونگ زد کنار و گوشی رو کشید از دستم و صندلی زد پایین و اومد روم
+ت..تهیونگ
-بیب خیلی دوست داری بدن پسر رو نگاه کنی بیا خودم نشونت میدم
+تهیونگ خجالت بکش مکه من هرزم بعدم برو اونور اصلا قهرم
-عه بیب میدونی قهر با ددی چه عواقبی داره
+اره تنبیه میشم مثل اون دفعه که نمیتونستم راه برم
-😂خوبه که میدونی
+گمشو
-باشه
ویو انجل
+داشتیم به راهمون ادامه میدادیم که...
- ۴.۹k
- ۰۷ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط