King or Queen 🖤✨️
King or Queen 🖤✨️
Part 5
اسلاید ۲ عکس هانول
اسلاید ۳ لباس ایریس
اسلاید ۴ لباس هانول
اسلاید ۵ لباس سومی
اسلاید ۶ لباس نامجون ( نامجون توی مهمونی نیست بعد میاد )
اسلاید ۷ لباس جونگ کوک
ایریس: خب چی شده؟؟
وو یون: هیچی دیگه مامانم از خونه پرتم کرد بیرون الان اواره کوچه خیابون شدم
ایریس: نگو که......
وو یون: بله زنگ زده بودم دوستام اومدن خونمون ما هم تا صبح بیدار موندیم دور هم حال کردیم مثل اینکه امروز همسایه طبقه پایینی توی گروه ساختمون ازمون شکایت کرده بخاطر سرو صدا مامانمم گفته ابرو برام نذاشتی و از خونه پرتم کرده بیرون
ایریس: این یعنی ی چند روزی خونه ما می مونی
وو یون: دستم به دامنت کمکم کن
ایریس: خب حالا ، با نامجون حرف می زنم میگم اجازه بده یک هفته ایی پیشمون بمونی
وو یون: عاشقتم
ایریس: بسه بسه از این بازی ها به تو یکی نمی چسبه تا نظرم عوض نشده پاشو برو دیگه
وو یون: حالا که اومدیم کافه به حساب من ی چیزی هم بخوریم دارم
ایریس: باشه فکر خوبیه منم گرسنه ام من کاپوچینو و وافل با توتفرنگی میخوام
وو یون: منم شیر توت فرنگی و چیزکیک
ایریس: من سفارش میدم و حساب می کنم دفعه قبل تو حساب کردی این دفعه نوبت منه
وو یون: قبوله
( ساعه ۱۰ شب ، مهمونی )
ایریس ویو
ماشین رو یک گوشه پارک کردم و به سمت در ورودی راه افتادم کارت دعوتم رو به نگهبان جلوی در دادم و وارد شدم به محض وارد شدنم صدای موزیک بی کلام ارام بخشی به گوشم خورد طبق معمول یک جای شیک و خفن بود بوی الکل و سیگارم نمیداد اروم به سمت میز ها قدم برداشتم که چشمم به هانول خورد داره با بارمن صحبت می کنه رفتم سمتش و کنارش نشستم.
هانول: جوووون بابا عجب چیزی شدیا دافی جون ، رو نکرده بودی این همه جذابیت رو
ایریس: مستی؟
هانول: هنوز پیک اولمم رو هم نزدم
ایریس: خدا به دادمون برسه تو نخورده مستی بخوری کی میخواد جمعت کنه
هانول: میسپارمش به خودت
ایریس: برو بابا مگه دیوونم
هانول: عشقممممم!
اسریس: ببینم چی میشه اگه دختر خوبی باشی قبوله حواسم بهت هست
هانول: دستت طلا ، به به بچه دارن کم کم میان
ایریس: جئون اومده؟
هانول: ( نیشخند ) اره اومده اونجا نشسته اتفاقا داره تو رو هم نگاه می کنه ( چشمک )
ایریس: چ.چی میگی ساکت شو اصلا اینطور نیست کلی پرسیدم بی جنبه ( چشم غره )
Part 5
اسلاید ۲ عکس هانول
اسلاید ۳ لباس ایریس
اسلاید ۴ لباس هانول
اسلاید ۵ لباس سومی
اسلاید ۶ لباس نامجون ( نامجون توی مهمونی نیست بعد میاد )
اسلاید ۷ لباس جونگ کوک
ایریس: خب چی شده؟؟
وو یون: هیچی دیگه مامانم از خونه پرتم کرد بیرون الان اواره کوچه خیابون شدم
ایریس: نگو که......
وو یون: بله زنگ زده بودم دوستام اومدن خونمون ما هم تا صبح بیدار موندیم دور هم حال کردیم مثل اینکه امروز همسایه طبقه پایینی توی گروه ساختمون ازمون شکایت کرده بخاطر سرو صدا مامانمم گفته ابرو برام نذاشتی و از خونه پرتم کرده بیرون
ایریس: این یعنی ی چند روزی خونه ما می مونی
وو یون: دستم به دامنت کمکم کن
ایریس: خب حالا ، با نامجون حرف می زنم میگم اجازه بده یک هفته ایی پیشمون بمونی
وو یون: عاشقتم
ایریس: بسه بسه از این بازی ها به تو یکی نمی چسبه تا نظرم عوض نشده پاشو برو دیگه
وو یون: حالا که اومدیم کافه به حساب من ی چیزی هم بخوریم دارم
ایریس: باشه فکر خوبیه منم گرسنه ام من کاپوچینو و وافل با توتفرنگی میخوام
وو یون: منم شیر توت فرنگی و چیزکیک
ایریس: من سفارش میدم و حساب می کنم دفعه قبل تو حساب کردی این دفعه نوبت منه
وو یون: قبوله
( ساعه ۱۰ شب ، مهمونی )
ایریس ویو
ماشین رو یک گوشه پارک کردم و به سمت در ورودی راه افتادم کارت دعوتم رو به نگهبان جلوی در دادم و وارد شدم به محض وارد شدنم صدای موزیک بی کلام ارام بخشی به گوشم خورد طبق معمول یک جای شیک و خفن بود بوی الکل و سیگارم نمیداد اروم به سمت میز ها قدم برداشتم که چشمم به هانول خورد داره با بارمن صحبت می کنه رفتم سمتش و کنارش نشستم.
هانول: جوووون بابا عجب چیزی شدیا دافی جون ، رو نکرده بودی این همه جذابیت رو
ایریس: مستی؟
هانول: هنوز پیک اولمم رو هم نزدم
ایریس: خدا به دادمون برسه تو نخورده مستی بخوری کی میخواد جمعت کنه
هانول: میسپارمش به خودت
ایریس: برو بابا مگه دیوونم
هانول: عشقممممم!
اسریس: ببینم چی میشه اگه دختر خوبی باشی قبوله حواسم بهت هست
هانول: دستت طلا ، به به بچه دارن کم کم میان
ایریس: جئون اومده؟
هانول: ( نیشخند ) اره اومده اونجا نشسته اتفاقا داره تو رو هم نگاه می کنه ( چشمک )
ایریس: چ.چی میگی ساکت شو اصلا اینطور نیست کلی پرسیدم بی جنبه ( چشم غره )
۸.۴k
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.