King or Queen 🖤✨️
King or Queen 🖤✨️
Part 7
اسلاید ۲ لباس راحتی هانول
اسلاید ۳ لباس راحتی ایریس
جونگ کوک ویو
اروم رفتم سمتش و براید استایل بلندش کردم از بار بیرون زدم و گذاشتمش توی ماشین
جونگ کوک: از نزدیک حتی زیبا ترم هست خیلی نازه او چی دارم میگم بی خیال ( کلافه دست بردن توی موهاش )
هانول ویو
تقریبا مست شده بودم وسایلم رو جمع کردم خواستم برگردم برم خونه که با دیدن کسی که جلوم وایساده انگار یک سطل اب یخ روی تنم ریختن مستی از سرم پرید.
جونگ کوک ویو
بلندش کردم بردمش توی خونه گذاشتمش روی تخت اتاقم به اجوما سپردم مراقبش باشن از پله ها اومدم پایین که مامان رو دیدم داره با اخم بهم نگاه می کنه
( علامت مامان جونگ کوک @ )
@ این دختر برای چی اینجاست جونگ کوک؟ ( اخم ، جدی )
جونگ کوک: بعدا حرف می زنیم الان نه
@ جونگ.....
جونگ کوک: ماماااان
@ ( نفس عمیق ) باشه هرکار دوست داری بکن ولی یادت نره تو کی هستی و این دختر کیه
جونگ کوک: می دونم.
.
.
.
.
هانول: ن.نامجون چ.چیزه
نامجون: خب؟ منتظرم!( اروم ، سرد )
هانول: خب ما فقط برای مهمونی......
نامجون: ایریس الان کجاست؟؟
هانول: ( بدبخت شدمممم از کجا فهمیده ما اینجاییییم ) خب اون گفت زودتر میره من خبر ندارم ( لبخند ضایع )
نامجون: پیش جئونه؟
هانول: چی؟ تو از کجا رئیس مارو میشناسی
نامجون: ( نگاه عصبی )
هانول: بخدا اونطور که فکر می کنی نیست
نامجون: لعنت بهتون دو دقیقه حواسم به شما دو تا نبود گند زدید ( خشن )
هانول: هق غلط کردیم ( بغض )
نامجون: ( نوازش کردن سر هانول ) گریه نکن فردا حرف می زنیم
هانول: باشه.
( ساعت ۸ صبح . خونه )
ایریس ویو
اروم چشمام رو باز کردم سرم بدجور درد می کرد
روی تخت نشستم خواستم ببینم کجام که یک لحظه چشمم به نامجون خورد با چشم های به خون نشسته روی کاناپه توی اتاق لم داده و داره عصبی بهم نگاه میگنه از ترس جیغی کشیدم
نامجون: صبح بخیر ( صدای دو رگه )
ایریس: چ.چیزه
نامجون: بیا بیرون هانول تو حاله با دوتاتون کار واجب دارم ( سرد ، اروم )
ایریس: باشه ( نگران ) ( لباسام رو عوض کردم و کارای لازم رو انجام دادم از اتاق اومدم بیرون کنار هانول رو به روی نامجون نشستم )
Part 7
اسلاید ۲ لباس راحتی هانول
اسلاید ۳ لباس راحتی ایریس
جونگ کوک ویو
اروم رفتم سمتش و براید استایل بلندش کردم از بار بیرون زدم و گذاشتمش توی ماشین
جونگ کوک: از نزدیک حتی زیبا ترم هست خیلی نازه او چی دارم میگم بی خیال ( کلافه دست بردن توی موهاش )
هانول ویو
تقریبا مست شده بودم وسایلم رو جمع کردم خواستم برگردم برم خونه که با دیدن کسی که جلوم وایساده انگار یک سطل اب یخ روی تنم ریختن مستی از سرم پرید.
جونگ کوک ویو
بلندش کردم بردمش توی خونه گذاشتمش روی تخت اتاقم به اجوما سپردم مراقبش باشن از پله ها اومدم پایین که مامان رو دیدم داره با اخم بهم نگاه می کنه
( علامت مامان جونگ کوک @ )
@ این دختر برای چی اینجاست جونگ کوک؟ ( اخم ، جدی )
جونگ کوک: بعدا حرف می زنیم الان نه
@ جونگ.....
جونگ کوک: ماماااان
@ ( نفس عمیق ) باشه هرکار دوست داری بکن ولی یادت نره تو کی هستی و این دختر کیه
جونگ کوک: می دونم.
.
.
.
.
هانول: ن.نامجون چ.چیزه
نامجون: خب؟ منتظرم!( اروم ، سرد )
هانول: خب ما فقط برای مهمونی......
نامجون: ایریس الان کجاست؟؟
هانول: ( بدبخت شدمممم از کجا فهمیده ما اینجاییییم ) خب اون گفت زودتر میره من خبر ندارم ( لبخند ضایع )
نامجون: پیش جئونه؟
هانول: چی؟ تو از کجا رئیس مارو میشناسی
نامجون: ( نگاه عصبی )
هانول: بخدا اونطور که فکر می کنی نیست
نامجون: لعنت بهتون دو دقیقه حواسم به شما دو تا نبود گند زدید ( خشن )
هانول: هق غلط کردیم ( بغض )
نامجون: ( نوازش کردن سر هانول ) گریه نکن فردا حرف می زنیم
هانول: باشه.
( ساعت ۸ صبح . خونه )
ایریس ویو
اروم چشمام رو باز کردم سرم بدجور درد می کرد
روی تخت نشستم خواستم ببینم کجام که یک لحظه چشمم به نامجون خورد با چشم های به خون نشسته روی کاناپه توی اتاق لم داده و داره عصبی بهم نگاه میگنه از ترس جیغی کشیدم
نامجون: صبح بخیر ( صدای دو رگه )
ایریس: چ.چیزه
نامجون: بیا بیرون هانول تو حاله با دوتاتون کار واجب دارم ( سرد ، اروم )
ایریس: باشه ( نگران ) ( لباسام رو عوض کردم و کارای لازم رو انجام دادم از اتاق اومدم بیرون کنار هانول رو به روی نامجون نشستم )
۱۳.۷k
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.