دلبر عزیز شده🍷🖤
دلبر عزیز شده🍷🖤
Part_10
ویوآیو
سوار ماشین که شدم تهیونگ راه افتاد ولی تموم راه حس میکردم از آینه داشت نگام میکرد،یعنی دلیلش چیه؟!
پرش زمانی رسیدن به خونه جنی
ویوآیو
*بفرمایید اینم خونه ما چطوره؟
واووووبراووخونشون عالی بود
+عالیه مثل قصر میمونه،چقدر خوشگله
*لطف داری آیو جونم! بیا بریم اتاق من کلی چیز میخوام نشونت بدم.
+بریم...
*خب اینم اتاق من...
+جنی اتاقت با اونی که تو بوسان بود فرقی نکرده،خیلی خوشگله،راستی مامانت کجاست؟
*مرسی اره خیلی نخواستم تغییرش بدم ما..ماانم...
+چیشده؟
دیدم جنی نشست رو تخت.
*اون روزی که از بوسان اومدیم بیرون(جنی 19سالس)
فلش بک به پنج سال پیش
*آیومن نمیخواستم برم سئول ولی مجبورم بابام کارش اونجاست،همه ی خانوادم اونجان،دلم نمیخواد تنهات بزارم امامجبورم،من برم سئول تنها میشم،ولی باید برم.
+چراجنی؟مگه چیشده؟(بزارید وسطش براتون حرف بزنم تو کلاس نشستم دارم براتون مینویسم لایک کنید، فالوکنید، جون من!)
چرا میخوای بری؟چراباید از هم دیگه جدا شیم؟! تنها دوست من تویی میفهمی جنی؟ میفهمی؟(نه خره خواهرم نمیفهمه😐)
جنی چرا ساکتی؟!
*آیومن مجبورم میدونم تو تنهایی،منم رفتم اونجاتنها میشم،آیو بابام مجبوره بره اونجا کارپیداکرده و ما نمیتونیم این فرصت رو از دست بدیم. من نمیخوام تنهات بزارم ولی نمیشه...
ویوحانیه
جنی آیو را بغل کرد گونه ی اورا بوسید و بعد سوار ماشین شد.آن جا بود که آیو شکستن قلبش را حس کرد
پایان فلش بک
ادامه دارد...
Part_10
ویوآیو
سوار ماشین که شدم تهیونگ راه افتاد ولی تموم راه حس میکردم از آینه داشت نگام میکرد،یعنی دلیلش چیه؟!
پرش زمانی رسیدن به خونه جنی
ویوآیو
*بفرمایید اینم خونه ما چطوره؟
واووووبراووخونشون عالی بود
+عالیه مثل قصر میمونه،چقدر خوشگله
*لطف داری آیو جونم! بیا بریم اتاق من کلی چیز میخوام نشونت بدم.
+بریم...
*خب اینم اتاق من...
+جنی اتاقت با اونی که تو بوسان بود فرقی نکرده،خیلی خوشگله،راستی مامانت کجاست؟
*مرسی اره خیلی نخواستم تغییرش بدم ما..ماانم...
+چیشده؟
دیدم جنی نشست رو تخت.
*اون روزی که از بوسان اومدیم بیرون(جنی 19سالس)
فلش بک به پنج سال پیش
*آیومن نمیخواستم برم سئول ولی مجبورم بابام کارش اونجاست،همه ی خانوادم اونجان،دلم نمیخواد تنهات بزارم امامجبورم،من برم سئول تنها میشم،ولی باید برم.
+چراجنی؟مگه چیشده؟(بزارید وسطش براتون حرف بزنم تو کلاس نشستم دارم براتون مینویسم لایک کنید، فالوکنید، جون من!)
چرا میخوای بری؟چراباید از هم دیگه جدا شیم؟! تنها دوست من تویی میفهمی جنی؟ میفهمی؟(نه خره خواهرم نمیفهمه😐)
جنی چرا ساکتی؟!
*آیومن مجبورم میدونم تو تنهایی،منم رفتم اونجاتنها میشم،آیو بابام مجبوره بره اونجا کارپیداکرده و ما نمیتونیم این فرصت رو از دست بدیم. من نمیخوام تنهات بزارم ولی نمیشه...
ویوحانیه
جنی آیو را بغل کرد گونه ی اورا بوسید و بعد سوار ماشین شد.آن جا بود که آیو شکستن قلبش را حس کرد
پایان فلش بک
ادامه دارد...
۲.۹k
۰۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.